فرزند نرینه تولد شد مادرش بر حکم وصیت پدرش او را بزرجمهر نام کرد و در پرورش او مبالغت مینمود و لیکن منتظر آمدن شوهر بود بزرجمهر هر روز بزرگتر میشد و سجادت در جبه او پیدا میشد چنانچه پنج ساله شد مادرش پیش معلم فرستاد تا علم و ادب بدست آرد و آن معلم دوست بخت حمال بود در آموختن علم رنج بسیار میبرد و خواجه بذرجمهر خود فهمدار بود و زود علم آموخت چرا که در اندک روزها علم را بسیار بدست آورد از باریکبینی او استاد حیران بودی و بخت حمال در علم چندان دست نداشت و کتابی او را از جاماس حکیم رسیده بود که کتاب را جاماسنامه گفتندی انرا مطالعه کردن هیچکس نتوانستی پس زن بخت حمال آن کتاب را بمعلم بزرجمهر بخشیده بود و آن معلم نیز ازو بهره نداشت و در آن کتاب ذکر جمله پادشاه و گردنکشان و حکیمان بود روزی پیش اوستاد خواجه بذرجمهر التماس کرد اگر یکروز این کتاب بمن عطا شود بهتر بود فی الحال معلم این کتاب را
برگه:Hamzanama.pdf/۳۶
این برگ نمونهخوانی نشده است.