حقایق و مبانی و اصولی هست که باید متابعت نمود وگرنه کارها بیبنیاد خواهد بود. در این اثناء محاکمهٔ سقراط پیش آمد و محکومیت و شهادت او یکسره افلاطون را از عمل سیاست – چنانکه در آتن رواج داشت – بیزار کرد چون عمل سیاست جز باتفاق جماعت ممکن نیست و بر او معلوم شد که در آتن جماعتی نیست که شخص شرافتمند بتواند با ایشان کار کند. پس یک چند بسیاحت و سیر آفاق و انفس پرداخت سپس در مراجعت به آتن یکدل بمطالعه و فلسفه مشغول شد و میدانید که در باغ اکادموس[۱] مدرسی تأسیس کرد که به «آکادمی» معروف شده است. این آکادمیرا که مدرس مینامیم نباید به مدارس معمولی قیاسی کنید در واقع مجمعی از دانش طلبان بود که باتفاق افلاطون و با راهنمائی و نظر او در جستجوی حقیقت و علم قدم میزدند. آکادمی یکی از اولین دانشگاههای دنیاست که اساساً برای تربیت رجال سیاسی تأسیس شده و در آن زمان و شاید کمی پیش از آن دانشمند دیگری از آتنیان موسوم به ایسوکراتس چنین مجمع و مدرسی تشکیل داده بود امّا تعلیمات او تنها برای آموختن سخنوری و تربیت رجال بود بشیوهای که آنزمان در آتن سیاست میبافتند ولیکن از آنجا که افلاطون سیاست بیعلم را پوچ و بیحاصل بلکه مؤدی بعکس مقصودی که از سیاست در نظر است میدانست اشتغال اصحاب آکادمی بیشتر بعملیات بود و بهمین جهت آکادمی بزودی در یونان اعتبار و اهمیت تمام یافت چنانکه از همه اطراف و اکناف یونان و ممالک همسایه جوانان برای تحصیل علم و تربیت به آتن میآمدند و میدانید که قدما شهر آتن را مدینةالحکماء نامیدهاند.
مقصود اینست همواره باید بیاد داشت که ورود افلاطون بفلسفه از
- ↑ Académus