آنجا بآتن برگشته و در هر حال مدت مدیدی از زمان کشته شدن سقراط نگذشته بوده است. تصنیفهائی که از جهت مطالب فلسفی و همچنین از حیث عبارت و صنعت شاهکارهای او محسوب میشوند مانند کتاب سیاست و فیدون و مهمانی و غیر آن متعلق به پس از این دوره و از زمانیست که افلاطون هنوز به پیری نرسیده و لیکن فکر او در عین نشاط و شادابی پختگی کامل یافته است بعضی از کتابها هم قریب بیقین است که در پیری نوشته شده مانند کتاب نواهیس که آخرین تصنیف اوست و پیداست که نتواسته است مراجعهٔ آخری را در آن بنماید و کتاب کریتیاس که ناتمام است و بنابراین باید متعلق به آخر عمر او باشد و نسبت ببعضی از رسالهها که این گونه قرائن در دست نیست ممکن نیست که تعیین زمان شود. بعضی از مورخین نوشتهاند افلاطون همانوقت که در خدمت سقراط استفاضه میکرد بتصنیف رسالات نیز میپرداخت و وقتی سقراط یک رسالهٔ او را دیده و خوانده و گفته بود این جوان چه سخنها بمن نسبت میدهد!
اصحاب گفتگو و مکالمه که در کتابهای افلاطون دیده میشوند اکثر اشخاص واقعی میباشند و افلاطون آنها را جعل نکرده است بعضی از آنها مردمان معروفند مانند الکبیادس که از رجال سیاسی تاریخی یونان است و برمانیدس[۱] که از بزرگان حکمای متقدم است و پروتاگوراس[۲] و گورجیاس[۳] و هیپیاس[۴] که از دانشمندان و حکمای سوفسطائی بودهاند بعضی از آنها هم کمتر معروفند ولیکن میشناسیم و میدانیم که وجود داشتهاند بعضی هم برادران و خویشان خود افلاطون میباشند اما این که این مکالمهها در حقیقت واقع شده یا نشده است محل تأمل است هیچکدام از آنها یقیناً درست آنقسم که افلاطون نقل کرده واقع نشده ولیکن شاید بیچیزی