محاکمه جلب میشد موضوع سخنوری مدعی و مدعی علیه و وکلای ایشان میگردید و در این مقام هر کس زبان بازی و سخن سازی و زرنگی و زیرکیش بیشتر بود حرف خود را بکرسی مینشاند و قضاة را مفتون حسن بیان و مجذوب احتجاج و استدلال و تدابیر خطابی خود ساخته آنها را بمحکوم کردن خصم یا بری ساختن موکل خود اقناع مینمود بنابراین کسانیکه میخواستند در آن مجامع و این محاکم جلوهگری کرده کار از پیش ببرند طالب بودند که هرقدر بتوانند معلومات فراوان تحصیل کنند و سخنوری بیاموزند. نتیجه اینکه بعضی اشخاص این کیفیت را مغتنم شمرده تعلیم و تربیت جوانان را در سخنوری و معلومات مختلفه یا بعبارت دیگر در علم و ادب فن خود قرار دادند و جوانان دولتمند با ذوق پر شر و شور جاه طلب نزد ایشان جمع شده مزد میدادند و منت میکشیدند و از ایشان دانشمندی و سخنوری میآموختند و همین آموزگاران بودند که سوفیست خوانده میشدند.
با این ترتیبه یقین دارم فوراً متوجه میشوید که چون همه کس در واقع جویای حکمت و معرفت و پایبند حقیقت نیست و غالب مردم جویای منفعت شخصی و مال و جاه میباشند و این مطلوبها را هم مقید نیستند که از راه صحیح و شرافتمندانه تحصیل کنند و بلکه این راه بر حسب ظاهر مشکلتر بنظر میآید و دیرتر بمقصود میرساند کسانیکه نزد سوفیستها دانش میآموختند نظرشان از حقیقتجوئی و معرفتخواهی منحرف و منفعتطلبی منتهی گردید و قانع شدند باینکه چیزهائی بیاموزند که بآن وسیله بتوانند اغراض خود را از پیش ببرند. آموزگاران هم برای استفادهٔ شخصی همین منظور را پیشنهاد خود ساختند البته بیانصافی نباید کرد و تصدیق باید نمود که بعضی از سوفیستها دانشمند و صاحبنظر هم بودهاند و بنشر علم