برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۱۵۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
ایران در زمان ساسانیان
۱۵۴
 

عهد اردشیر تا زمان کسرایان دریابد، باید تزاحم این دو جزء را در نظر بگیرد، از طرفی اسلوب ملوک الطوائف و از جانبی حکومت مطلقه دیوانی.

شهرداران

در دولت ساسانی افراد طبقه اول را بلقب شاهی می‌خواندند و از این جهت پادشاهان را شاهنشاه می‌گفتند. این طبقه مرکب بود از امرای تیولداری، که در اکناف کشور فرمانروایی می‌کردند، دیگر شاهان کوچکی، که خود را به پناه شاهنشاه ایران کشیده بودند و شاهنشاه در عوض شاهی را در دودمان آنها موروثی کرده بود، مشروط بر آنکه پیوسته سپاه خود را در اختیار سرور و مخدوم خود بگذارند و گویا از جمله شرایط، دادن خراج هم بوده است. در نامه تنسر این عبارت از قول اردشیر نقل شده است: «هر که به اطاعت پیش ما آید تا بر جاده مطاوعت مستقیم باشد نام شاهی از او نیفکنیم:»[۱] . امراء عرب حیره نیز[۲]از این شاهان بوده‌اند. آمیانوس در ضمن تعداد ملتزمین رکاب شاهپور دوم از شاهان خیونیان[۳]و البانیان[۴] نام برده است [۵]. در بین‌النهرین پادشاهی پولر نام[۶](؟) مطیع شاهپور بود، که فرزندانش نام ایرانی داشتند[۷]. کلمه ساتراپ، که در کتیبه پایکولی دیده می‌شود، ظاهرا اشاره به


  1. دارمستتر، ص ۲۱۰ و ۵۱۳، مینری، ص ۹.
  2. بحرین از زمان شاهپور دوم جزو ایران بود و ملوک حیره یک نفر امیر عرب از جانب خود در آنجا می‌گماشته‌اند. لا اقل در قرون اخیر عهد ساسانی یکی از عمال عالیمقام ایران ناظر این امیر بوده است (رتشتین، ص ۱۳۱ و بعد).
  3. Chionites
  4. Albans
  5. کتاب ۱۸، بند ۶، فقره ۲۲.
  6. Albans
  7. هوفمان، ص ۱۰.