برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۱۴۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

زادگاه‌های روشنفکری
۱۴۵
 

بودند و قائل به پیروی کورکورانه و «تعبد»ی. اما «معتزله» قائل به پیروی از عقل و تجربه و منطق بودند. و این اولین دو دستگی بزرگ است که در حوزه اسلام، به تأثیر از یونانی مآبی و حکمت ارسطو نفوذ کرد. در طرح چنین جدالی البته که «اخوان الصفا» بی اثر نبوده اند و آن کسانی که از «دار الحكمة» بغداد در آمده بودند یا اثر پذیرفته بودند و ترجمه آثار حکمت و فلسفه یونان هدف اصلی شان بود . به هر صورت شاید بتوان گفت که قدیم ترین روشنفکران حوزه فرهنگ اسلامی «معتزله»اند و «اخوان الصفا» و دیگر دسته هایی ازین دست که عقل و حکمت را ملاك اعمال می دانستند و حتی مذهب و اصول عقاید دینی را بر طبق اصول عقل و حکمت تعبیر می کردند. و اصلا همین جوری بود که علمی به اسم «علم کلام» وارد حوزه معارف اسلامی شد. یعنی اصول دین را با اصول عقل و فلسفه و منطق تفسیر و توجیه تعبیر کردن . در پی ریزی بنای این علم جدید در آن دوره ها البته که معارضه اسلام با دیگر ادیان - و زندقه های گوناگون - دخالت داشته است ولی به هر صورت زمانه «توجیه عقلانی» اصول و فروع مذاهب، همیشه زمانه نکس «ایمان» است. چراکه وقتی در اصالت خود و معتقدات خود شك كردی تازه می نشینی به استدلال وتوجيه. و شك در آن اصالت ها یعنی آغاز شکست. دنیای اسلام از آن زمان به بعد است که رو به کساد می نهد. تا دوره دورۀ ایمان است و بی لیت و لعل عمل می کنند - می برند و می برند و می دوزند و قلمروی در عالم واقع یا در عالم اندیشه گسترده می شود. اما بعد برای اینکه نفوذ کنند و جا بیفتند خود را توجیه کنند به استدلال می نشینند. و این البته که از نظر تاریخ