تعظیم مینمودند. اما در فروع و احکام شرعی، پیرو ابوحنیفه بودند، به جز مسائل کمی که در آنها با شافعیان و شیعیان همراه بودند.[۱] این حقیقت که زیدیان در اندیشههای کلامی خود میراثبر معتزله هستند، در نگاه برخی از زیدیان به دید یک اتهام و نقص نگریسته شده و سعی در رفع آن نمودهاند. از جمله حمیدان بن یحیی (د. ۶۵۰هـ) از اندیشمندان زیدی، در کتاب خود با نام مجموع السید حمیدان با نقد دیدگاههای معتزله، این رویهٔ استقلالخواهانه را پی گرفتهاست. بهرغم چنین تلاشهایی، امروزه اندیشههای کلامی زیدیه با همان سبک و سیاق اندیشهٔ معتزلی به دست ما رسیدهاست.[۲]
۷-تعامل و تقابل زیدیه و امامیه:
سرآغاز نضج گرفتن فرقهٔ زیدیه با تقابل و تضاد جدی با امامیه همراه بود. در ادامه نیز شیعیان اثنیعشری همواره خود را در تقابل با زیدیان دیده و مناظرات و مجادلات متعدد میان این دو گروه رخ میداد. شاعران نیز در این میان گاهی به هجو و نقد گروه مقابل میپرداختند که نمونههای ناخوشایند آن در منابع سدههای اول ذکر شدهاست.[۳]
در حقیقت زیدیان تاب تحمل شیوهٔ صبورانهٔ امامان شیعه در تعامل با خلفا را نداشتند و به سکوت ایشان خرده میگرفتند. ائمهٔ اطهار (ع) پس از واقعهٔ کربلا در هیچ قیام و انقلابی خصوصاً به صورت مستقیم شرکت نداشته و فضا را برای انقلاب و اصلاح بهصورت نقشآفرینی مستقیم، مناسب نمیدیدند. خصوصاً در زمان امام صادق (ع) که یاران و شاگردان امام ششم متعدد و قابل توجه بودند، انتظار قیام حتی از سوی یاران نزدیک امام نیز مطرح میشد. اما زیدیان با تکیه به مبانی اعتقادی خود که محوریت شمشیر در امامت باشد، تنها امام قائم را امام دانسته و ائمهٔ اطهار (ع) را در از دست