روایتکننده: آقای دکتر کریم سنجابی
تاریخ مصاحبه: هفدهم اکتبر ۱۹۸۳
مکان مصاحبه: شهر چیکو- ایالت کالیفرنیا
مصاحبهکننده: ضیاءالله صدقی
نوار شماره: ۱۱
بقایی کمکم شروع به انتقاد و مقالهنویسیهای نیشدار کرد. اول میگفت و مینوشت که هیچوقت تا زمانی که مصدق هست علیه او اقدامی نخواهد کرد ولی در مجلس هیاهو و جنجال میکرد، نیشها میزد و بعد کمکم مخالفت او علنی شد. یکروز گفت: «این شبیهخوانی و تعزیهخوانی باید خاتمه پیدا کند که مثل تعزیهها یک فرد بیاید صورت امام حسین یا یکی از شهدا را داشته باشد. بعد پشت پرده برود و لباسش را عوض کند و برگردد و به صورت شمر بیاید». من آنجا فوراً به او از پایین خطاب کردم که شما خودتان معلوم کنید که آیا با حکومت مصدق موافقید یا مخالفید؟ کمی به من و من افتاد. گفتم من میگویم شما چه هستید. تو نه موافقی و نه مخالف، تو منافقی. وقتی این کلمه منافق را گفتم مجلس به حال انفجار درآمد. از تماشاچیان دو دسته، یک دسته شعار مخالف دادند و یک دسته شروع به کف زدن کردند تا رئیس مجلس آنها را ساکت کرد. بقایی انتظار این جمله را نداشت و این جملهای بود که در تاریخ نهضت ملی ایران ثبت شد و باقی ماند.
س- این اسم اتفاقاً به بقایی چسبید. برای اینکه من یادم هست در تظاهرات بعدی فریاد مرگ بر منافقین بود.
ج- بله ظاهراً این کلمه منافق به بقایی چسبید. در این موقع، یعنی اوایل مجلس بود که میدیدم حسین مکی هم از مصدق گلهمند است و حتی به کاشانی هم ناسزا میگوید و بعد برای انتخاب رئیس جدید مجلس گفتوگو بود چون امام جمعه تهران پس از آن تحریکات رفته بود و دیگر برنگشت. میگفتند آقای کاشانی خودشان داوطلب ریاست مجلس هستند.