بتدریج و تأنی بسوی مشرق اسلامی رخنه کرد و بعضی آثار آن مدنیت ابتدا در مملکت عثمانی از عهد سلطان محمود در نیمه اول قرن سیزدهم مشهود گردید. در آن مملکت که مرکز خلافت اسلامی هم بود عناصر مخالف تجدد از علمای روحانی و قشون چریک معروف به ینیچری (باملای ترکی یکیچری) بشدت مانع هر نوع افکار و اصلاحات جدید بود و آنها را بدعت و تشبه بکفار میشمردند تا عاقبت در ۲۰ ذیالقعده در سنه ۱۲۴۱ ریشه آن قشون چریک که قرنها در آنجا تسلط داشته و سلاطین را مقهور خود ساخته بودند کنده و برانداخته شد و سلطان نظام جدید را برقرار نمود و قشون را باصول اروپائی تنظیم نمود. این اقدامات بیشباهت بایجاد نظام جدید در ایران از طرف عباسمیرزا نایبالسلطنه قاجار نبود. اعتصاب و انقلاب سوختهها یا سوفتهها (طلاب مدارس دینی) و خط شریف گلخانه و تنظیمات خیریه در عهد سلطان مجید در ۲۵ شعبان سنه ۱۲۵۵ که بموجب آن فرمان برقرار شد و تأسیس مدارس عسکریه و رشدیه و ملکیه و انبساط متوالی و تدریجی این کارها منتهی شد باصلاحات مدحتپاشا که شباهت زیادی بمیرزا تقیخان امیرنظام دارد و عاقبت منتهی بمشروطیت شد.
گفته شده که کلمه مشروطیت از لغت «شارت» فرنگی بمعنی فرمان و قرارداد اخذ شده و در مشرقزمین هم لفظ مشروطیت و هم اصطلاح قانون اساسی و هم خود شکل حکومت معروف باین اسم بایران از مملکت عثمانی آمده و از آنجا اقتباس شده است و چنانکه شاید آقایان میدانند بر اثر انتشار افکار جدید و مغربی در آن مملکت پیشروان سیاسی متجدد و آشنا باوضاع اروپا که در رأس آنها رجل بزرک مشرقزمین مدحتپاشا و اعوان بلافصل او مانند نابغه عثمانی نامق کمال شاعر بزرک و ضیاءپاشا و احمد مدحت و سایر آزادیطلبان