در کتاب خود ثبت کرده و چون مشیرالدوله بلافاصله قبل از پذیرائی آن دو مأمور سیاسی خارجی همان روز به مجلس آمده و تقاضای فوری مذاکره با رئیس مجلس و کمیسیون خارجه که مستشارالدوله و من هم عضو آن بودیم نمود و ما را بعجله دعوت به مجلس کردند و حکایت او را شنیدیم و بسیار نگران و مشوش شدیم آن بود که روز بعد که شاه از شهر بیرون رفت و مشغول جمعآوری اردو شد و انجمنها قصد مقابله نمودند ما با آنها نصیحت دادیم که اقدام تجاوزی نکنند و البته در این نصیحت همهٔ عقلا و البته رئیس مجلس ممتازالدوله و مشیرالدوله موافق بودند و این عمل که ظاهراً شکی در عاقلانه بودن آن نمیتوان کرد مورد ایراد و ملامت مرحوم کسروی شده که در آن وقت خبری از جریان مشروطیت نداشت. چیز بامزه که سفیر روس در ملاقات با مشیرالدوله در ضمن بیانات خود گفته بود این بود که در مدافعه از شاه و نکوهش مخالفت ملیون با بعضی از اطرافیان او سخن از امیر بهادر جنک رانده و گفته بود که با این پاسبان وفادار شاه که مثل سک پشت در او میخوابد و حراست میکند چه کار دارند این آدم عامی است که در موقعی که با مظفرالدینشاه به روسیه رفته بود همیشه در موقع معرفی خود برجال روس که میخواست اصطلاح روسی بگوید بخود مینستر دراوا بجای مینستر دراوا میگفت یعنی بجای وزیر دربار وزیر چوب و هیزم.
کشمکش بین دربار و ملت و مجلس ۲۰ روز طول کشید و شاه شهر را بحالت نظامی درآورده و دست باقداماتی میزد و در حالیکه ملت و مجلس دور کردن چند نفر را از حوالی دربار میخواست که از آن جمله بود شاپشال و امیر بهادر جنک (که بسفارت روس پناه برده و متحصن شده بود