میساخت و کمکم بصورت افسانه در میآورد. خاصّه اینکه طبایع مردم
عموماً بر اینست که درباره اشخاص با اموری که در ذهن ایشان تأثیر عمیق
میبخشد افسانهسرائی میکنند، و بسا که بحقیقت آن افسانه ها معتقد
و نسبت بآنها متعصّب میشوند. حاصل اینکه تاریخ باستانی کلبّه اقوام و
ملل بالضّروره افسانه مانند است، و این فقره اگر در نظر مورّخ محقّق
مایه تأسّف باشد از جهت تأثیرات اجتماعی و نتایجی که بر آن مترتّب
میشود بیضرر بلکه مفید است. چه هر قومی برای اینکه میان افراد و
دستههای مختلف او اتّفاق و اتّحاد و همدردی و تعاون موجود باشد جهت
جامعه و مابه الاشتراک لازم دارد، و بهترین جهت جامعه در میان اقوام
و ملل اشتراک در یادگارهای گذشته است اگر چه آن یادگارها حقیقت و
واقعیت نداشته باشد. چه شرط اصلی آنست که مردم بحقیقت آنها معتقد
باشند، و ایرانیان همواره معتقد بوده اند که پادشاهان عظیمالشّأن مانند
جمشید و فریدون و کیقباد و کیخسرو داشته و مردمان نامی مانند کاوه و
قارن و گیو و گودرز و رستم و اسفندیار میان ایشان بوده که جان و مال
و عرض و ناموس اجدادشان را در مقابل دشمنان مشترک مانند ضحاک و
افراسیاب وغیره محافظت نمودهاند، و بعبارةٍ أخری هر جماعتی که کاوه و
رستم و گیو و بیژن و ایرج و منوچهر و کیخسرو و کیقباد و امثال آنان را
از خود میدانستند ایرانی محسوب بودند و این جهت جامعه رشته اتّصال
و مایه اتّحاد قومیّت و ملیّت ایشان بوده است.
پس درین مورد خاصّ غمگین نباید بود که روابات باستانی ما بافسانه
برگه:KholaseShahname.pdf/۱۱
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.