۱– پادشاهانی که مشفق درویشاند نگهبان ملک و دولت خویشند بحکم آنکه عدل و احسان و انصاف خداوندان مملکت موجب امن و استقامت رعیت است[۱] و عمارت و زراعت بیش اتفاق افتد. پس نام نیکو و راحت و امن و ارزانی غله و دیگر متاع باقصای عالم برود و بازرگانان و مسافران رغبت نمایند و قماش و غله و دیگر متاعها بیارند، و ملک و مملکت آبادان شود و خزاین معمور و لشکریان و حواشی فراخ دست، نعمت دنیا حاصل و بثواب[۲] عقبی واصل، و اگر طریق ظلم رود[۳] برخلاف این.
ظالم برفت و قاعدهٔ زشت ازو بماند | عادل برفت و نام نکو یادگار کرد[۴] |
۲– از سیرت پادشاهان[۵] یکی آنست که بشب بر در حق گدایی کنند و بروز بر سر خلق پادشائی[۶] .
آوردهاند که سلطان محمود سبکتکین رحمةالله علیه همین که شب درآمدی جامهٔ شاهی بدر کردی و خرقهٔ درویشی در پوشیدی و بدرگاه حق سر بر زمین نهادی و گفتی یا رب العزة[۷] ملک ملک تو است و بنده بندهٔ تو بزور بازو و زخم تیغ من حاصل نیامده است، تو بخشیدهٔ و هم تو قوت و نصرت بخش که بخشایندهٔ.
عمر عبدالعزیز رحمةالله علیه چون از خواب[۸] برخاستی بعد
از فریضهٔ حق شکر و سپاس نعمت و فضل ربالعالمین بگفتی و امن و
- ↑ و استقامت [است] مر رعیت را.
- ↑ و ثواب.
- ↑ و آنکه طریق ظلم ورزد.
- ↑ در بعضی از نسخ بجای بیت بالا این بیت است:
خطا بین که بر دست ظالم برفت جهان ماند و او با مظالم برفت - ↑ از سیرت خوب پادشاهان.
- ↑ پادشاهی و جهانداری.
- ↑ و بدرگاه خداوند تعالی سر طاعت بر زمین مذلت نهادی و روی عبادت بخاک در بمالیدی و بنالیدی و گفتی یارب یارب.
- ↑ علیه بامداد که از خواب