استقامت خلق از خدای درخواستی و گفتی یارب عهدهٔ کاری عظیم بدست این بندهٔ ضعیف متعلق است. پیداست که از جهد و کفایت چه خیزد[۱] بآب روی مردان درگاهت و بصدق معاملهٔ راستان و پاکان که توفیق عدل و احسان و انصاف ده و از جور و عدوان بپرهیز، مرا از شر خلق و خلق را از شر من نگاه دار، روزی ده و روزی مکن که دلی از من بیازارد یا دعای مظلومی در حق من باشد[۲].
۳– صاحب دولت و فرمان را واجب باشد در ملک و بقای خداوند تعالی همه وقتی تأمل کردن و از دور زمان بر اندیشیدن و در انتقال ملک از خلق بخلق نظر کردن تا بپنج روز مهلت دنیا دل ننهد و بجاه و مال عاریتی مغرور نگردد.
یکی از خلفا بهلول را گفت مرا نصیحت فرمای. گفتا از دنیا بآخرت چیزی نمیتوان برد مگر ثواب و عقاب اکنون مخیری.
۴– علما و ائمه دین را عزّت دارد و حرمت، و زبردست همکنان نشاند و باستصواب رای ایشان حکم راند تا سلطنت مطیع شریعت باشد نه شریعت مطیع سلطنت.
۵– عمارت مسجد و و خانقاه و جسر و آبانبار و چاهها بر سر راه، از مهمات امور مملکت داند.
۶– قومی که بطاعت حق مشغولند همت بجانب ایشان مصروف
سازد و توفیق خدمت ایشان فرصت شمارد و غنیمت داند که همت پارسایان