اشکال و نادانی. هر مسلم ذیشعور و منصف جزئی تأمل بکند داند که اقتضای هر عصر ورای گذشته و آینده است. باید مسلماً معترف باشیم که عصر ما عهد عتیق نیست، ما در دورهٔ جدید هستیم». «احکام شرعی ما برای هزار سال قبل خوب و به جا درست کرده. ولی عصرما - که هیچ نسبت به صد سال قبل ندارد - باید سیهزار مسئلهٔ جدید بر او بیفزاییم تا ادارهٔ امروزی را کافی باشد. احکام هر عصر متعلق به زندگانی معاصرین و در طبق سهولت معیشت آنها وضع شده. ما باید مسائلی که از کثرت کار و امتداد هزاران سال و تغییر زمان پیر و علیل و و خسته شده آسوده می گذاریم و احکام جدیده و مقتضیه را به کار کردن واداریم. اخلاف ما میآیند در طبق اقتضای عصر خود احکام بیوجه موضوعی ما را آسوده در مخزن میچینند و میگذارند و از آن خودشان را وضع و اجرا می نمایند.»
دیده میشود که نویسنده با چه روشنبینی سیر تکاملی مدام جامعهٔ انسانی را مطرح میکند و با این نقطه نظر نه فقط با روحانیان، بلکه با تمام جامعهشناسان قشری و «متفکرین» منجر به نبرد برمیخیزد. او نه تنها به حرکت دائمی جامعه به سوی کمال اعتقاد دارد، بلکه برای طرح عقیدهٔ خود با جسارتی پهلوانی پا به میدان مینهد. اینک نمونهای از این جسارت:
«یکی از احکام شرع ما زکات است. حالا تمولها دههزار شتر و صدهزار گوسفند و صدهزار نخل نیست که ما ده یک او را از عین جنس اخذ کنیم. امروز نه جمعیت قدیم و نه دخل قدیم و نه ضرورت و احتیاج ما مثل قدیم است. این بود که بالطبع سهولت تبدیل جنس به نقد بیمانع و دافع بدعت و تحریف به عمل آمد. اگر ما ادای او را به اسم مالیات به نظم و ترتیب بیاوریم، مگر بدعت و تحریف میشود؟! مگر نصوص تکالیف شرعی ما به وسع طاقت نبود و نباید و نیست؟!»