و بهای این کان دها را نشان میدهد؛ گرچه معدن شناسی که بتواند در اثنای معاودت از جهة کشف و تصرف رگ کاملی از آن کان دها مباهات و افتخار نماید هنوز پیدا نشده ولی همهٔ کسانی که در اطراف آن کار کرده و زحمت کشیدهاند، اندکی گرد طلا بارمغان میآورند. و همان مقدار هم برای توانگر ساختن برخی از روانها کافی و بسند است».
یکی از ناقدان نکته سنج و موشکاف فرانسه بمناسبت انتشار ترجمهٔ (شارل گرللو) چنین مینویسد: «قرنها قبل از آنکه انگلیسی بزرگ (شکسپیر) در کالبد شاهزادهای که تحت تأثیر عشق و شب و مرگ بحالت سرسام افتاده بود[۱] نفحات روحی را دمیده باشد آن روح دیگر که برادر همین روح است[۲] توانسته است مرارتهای زهراگینی را که از جام زندگی در کام شکسته دلان سرازیر میشود، در قالب رباعیاتی فشردهتر ساخته و مراتبی بلیغتر از هزارها منظومهٔ مشهور دیگر بیان نماید».
«دیوان (گوتهٔ)[۳] خونسرد که از فریادهای مختنق در زهر خندهای تمسخر آمیز تشکیل یافته، ترانههای کوچک (هانری هاینه)[۴] که از غمها و المهای بیکران ساخته و پرداخته شده، و منظومههای سوزناک (لهئوپاردی)[۵] که با یأس و حرمان بیپایانی آمیخته است، نغمههای غم افزای (لی – تا – ئی – هه) چینی، هیچکدام، بکعب رباعیات خیام نرسیده است. هنگام خواندن این رباعیها هیجانی تولید و احساس میشود؛ که جای آنرا هیچ چیز نمیگیرد. این هیجان با خوف و هراسی آمیخته است که از آهنگ دلنشین گفتارهای شیرین پیدا میشود. این ایرانی که هزار سال پیش یا چیزی کم و بیش دم فرو بسته است، اکنون در بیخ گوش ما با سخنان شبیه بصحبتهای خودمانی زمزمه میکند. ترس و لرز حاصل از ایـن نجوای او، در آن هیجانها، مغز و مزهای ایجاد میکند که بآنها جانی داده و روانی میبخشد».
نظری هم در اثر مفید و مختصری تألیف مشترک مرحوم میرزای قزوینی و مسیو کلدآنه[۶] فرانسوی اظهار شده که چون بزبان فرانسه است؛ نقل آن در اینجا بیمناسبت