غزلیّات شاعرانه نپرداخته؛ حتی در استفاده از صنایعی مثل جناس، ترصیع، قلب، مراعات الّنظیر، ارسال مثل، لفّ و نشر مرتّب یا مشوّش و غیرها که از بدایع هنر و ادبیّات بشمار است خود را بتکلّف نیانداخته و در اطراف مبالغات ادیبانه و اغراقات شاعرانه هرگز نگردیده و تمام آنچه بعنوان شعر از طبع هنرخیز او تراوش یافته و باقیمانده فقط در حدود رباعیاتی و چند قطعهٔ فارسی و عربی است که از وی بما رسیده است و اگر چیزی علاوه بر اینها بود یاران و دوستان نزدیک و شاگردان و هواخواهان اخلاص گسترش مانند ابولحسن بیهقی، نظامی عروضی سمرقندی، عمادالدین کاتب اصفهانی و غیرهم میگفتند و مینوشتند یا دست کم و بایّ نحو کان درباره چیزی از آن آثار، ایما و اشارهای مینمودند؛ پس مسلّم است که همهٔ محصول قریحه هنری وی که باقی مانده در همان حدود است که میدانیم یا لااقلّ نمونهای از آن در دست داریم؛ با همهٔ این احوال در تمام ممالک مترقّی؛ علیالخصوص در آمریکا و انگلستان بدان درجه از شهرت و معروفیّت نایل گردیده که موجب حیرت و استعجاب همهٔ مطّلعین گردیده است و چون شمّه ای از آن تحت عنوان (نظریات دانشمندان مغرب زمین درباره خیام) نگاشته شده؛ اینک برای ایضاح بیشتر چند نمونهٔ دیگر اضافه میکنیم:–
معروفترین شاعر دورهٔ ملکه ویکتوریا؛ آلفرد تنّیسن[۱] در تقریظ منظومی که بمناسبت ترجمهٔ رباعیات خیام برای فیتزجرالد نوشته میگوید: «در زبان انگلیسی ترجمهای که زیباتر و الهیتر از این نغمهٔ شرقی و طلائی شما صورت گرفته باشد نمیبینم. رند بزرگوار شما؛ عمر، سیّارهایست معادل خورشیدی که خود را در فضا پرتاب کرده است» یعنی همه را و بهمه جا روشنائی میبخشد و خود تکیه گاهی ندارد. و در جای دیگر گفته است: «رباعیات اثریست که بصورت مستغنی از آرایش و پیرایش زیبا و نیکو ابداع شده است».
سخنور سخن سنج انگلیسی؛ تماس بالهئی آلدریج[۲]، در قطعهای، جاوید و لایموت بودن خیام را بدین بیان تقریر میکنید: «شاه و گدا مانند بهرام گور، رحلت