نسخهای از رباعیات او بنظر شاعر معروف و مشهوری مانند فیتز جرالد رسیده و مورد توجّه و علاقهٔ او واقع گردیده و با فصاحت و بلاغت مخصوص بخود آنرا ترجمه کرده است که بدواً در ممالک انگلستان و امریکا انتشار و از آنجا هم بکشورهای دیگر سرایت و انتقال و بالأخره در تمام ممالک مغرب زمین اشتهار یافته است و در این اشتهار معروفیّت خود فیتز جرالد تأثیر تمام داشته بنحویکه اگر بجای آن، رباعیات یکی دیگر از فحول شعرای فارسی زبان را هم ترجمه کرده بود باز بهمان درجه از شهرت و مقبولیت نایل میگردید.
نظر استاد آرتر آربری چنانکه قبلاً نگاشته شده غیر از این است بعقیده وی ترجمه فیتز جرالد چنانچه تصادفاً مورد توجه نقّادان زبر دست و معاصر وی واقـع نمیشد؛ آنهم در میان ادبیّات ناچیز دورهٔ ملکه ویکتوریا مقام پستی پیدا میکرد یا بکلّی فراموش میگردید. پس بنا بر اعتقاد او سبب شهرت خیام و فیتزجرالد، هر دو، عنایت و اهتمام نقّادانی گردیده که بر حسب تصادف متوجّه ترجمهٔ فیتز جرالد شدهاند.
عقیدهٔ برخی هم براینست که چون خیام در رباعیات خود نسبت بپارهای از مسائل دینی تظاهر بلاقیدی و بیمبالاتی نموده از این جهة رباعیات مذکور مطابق ذوق مردم لاابالی و بیپروا افتاده و مورد رغبت و علاقه آنان واقع شده است. این معنی، بنحویکه در یکی از مقدّمههای ترجمهٔ فیتز جرالد که بقطع کوچکی در آمریکا چاپ شده، از قول نتان هسکل دل با عبارات شاعرانه و کمی هم در پرده و با کنایه چنین بیان شده است:
«ممکن است پرسیده شود؛ این رباعیات که چیزی جز منظومهٔ بدبینانهای مملوّ از یأس نبوده و غیر از اینکه «امروز باید دم را مغتنم شمرد؛ زیرا که فردا خواهیم مرد» فلسفهای را یاد نمیدهد و حقاً سزاوار آنست که با عنوان (الحاد آمیز) توصیف شود، چرا و بچه سبب مورد اینهمه رغبت خارقالعاده گردیده است؟!»
«چنانچه چنین سؤالی پیش آید؛ باید جواب داده شود که زیرا این منظومه و این رباعیها سؤالات بلا جوابی را که متوالیاً از ضمیر ما میگذرد رد میکند و