با کمال یأس و دلسردی باز بورطهٔ حیرت سقوط میکند و آنوقت شراب میخواهد و منظورش از شراب تسکین تأثیرات شکست و ناکامی و فراموش کردن عجز و قصور عقل و شعور خود از فهم و ادراک مطلب بوده و میخواهد بدینوسیله از روی سفالت مشعور خود سیلاب نسیانی جاری سازد».
«برای غلبه بتمرّد و طغیان خاطر و اسکات شورش و غلیان افکار خود، بجای بنگ و و چرس، دست بدامن بساط یاده میزند و شاید هم میخواهد که مفتاح اسرار جهان را که آرزوی کشف آن اینهمه سلب آرام و آسایش از او کرده، بر اثر تجرّد از نفس و بزور نشأه شراب بدست بیاورد».
کسانی که خیام را عارفی صوفی مشرب پنداشتهاند، شراب او را کنایه از عشق الهی تصوّر کرده و اشعار اورا در این زمینه بروفق عقیدهٔ خود تعبیر و تأویل نمودهاند.
بعضی دیگر هم که نسبت دادن تصوّف را باو خطای فاحش و اشتباه محض دانستهاند باز هم شراب مورد استعمال او را عبارت از بادهٔ معنوی تصوّر کرده میگویند: «می و مستیی که خیام اینهمه از آن دم زده و متمادیاً تعریف و توصیفش میکند، شراب مادّی و نشأه زودگذر و خمار آلود آن نیست. نشأه و نشاط خوش استقبال و بد بدرقهٔ شراب یا هر مشروب مسکر دیگری هرگز ممکن نیست که از جانب حکیم ذوفنونی مانند او، شایستهٔ اینهمه تعریف و ترویج دیده شود؛ بنابراین مسلّم است که مستی مورد ترغیب و تحریص او حالتی است بنام (سکر روحانی) که آهنگ حیات را متمادیاً عوض کرده و تجدّدی در آن بوجود میآورد که هیچگونه ارتباطی با سرگرانی حاصل از بخار الکل نداشته و خماری هم در پی سرخوشی نمیآورد.
مستی روحانی که منظور این طایفه میباشد، همان حالتی است که حکیم نظامی گنجوی بر اثر کامیابی در هنرنمائی و در تحت تأثیر مغز و مزهٔ آثار روانبخش خویش در خود مییافته و آنرا در پایان گفتاری از شرفنامه در سه بیت زیر چنین تعریف کرده است:–