فلسفهٔ مدرسی قرون وسطی نگاشته است، یک سلسله تعریضات استهزاء آمیزی هست که تماماً مضامین رباعیّات خیام را بخاطر میاندازد؛ فقط با این فرق که خیام اینگونه مطالب را با بیانی موجز و زبانی سحرانگیز در قالبهای ظریف رباعی جا داده و در این موفقیّت درخشان هیچ شاعری بکعب او نرسیده است».
بنظر میرسد که در این زمینه همینقدر کافی است و دیگر برای بحث از سایر شعرای مغرب زمین که امروز مستقیماً از خیام ملهم گردیده و بر اثر این الهام رباعیها و قطعههای بسیار زیبا و دلنشینی بوجود میآورند هیچگونه حاجت و ضرورتی نیست.
امّا از شعرای خاورزمین، معروفترین سخنسرای هنرمندی که از میان گویندگان شرقی بیش از همه با خیام مقایسه شده، کور بینا و داهی مشهور عرب: ابوالعلاء معزّی است.
از ادبای متجّدد و شعرای متأخر عرب: امین ریحانی[۱] که (لزوم مالایلزم) معرّی را بزبان انگلیسی ترجمه کرده، در ضمن مقایسهٔ او با خیام گفتهاست که «هر کس اشعاری را که در این کتاب از ابوالعلاء ترجمه شده، خوانده و با رباعیات خیام مطابقه کند؛ البته، مشابهتهای جالب دقّتی را، چه از حیث شکل و چه از جهة معنی، در بعضی از صفحات اعتقاد (یا در حقیقت)عدم اعتقاد این دو شاعر مشاهده خواهد کرد. مثل اینست که شکّاکی و بدبینی عمر، با جهات بسیاری، از معزّی الهام شده است؛ لیکن در افکار مربوط بدین، حکیم عرب از فیلسوف ایران جسورتر است. من نمیتوانم بگویم عمر انتحال کرده است؛ ولی میخواهم این نکته را اظهار کنم که چنانکه حکیم فرانسه: ولتر، قسمتی از افکار آزاد و ریبی خود را از هوبس[۲] و لاک[۳] و بیل[۴] گرفته، همچنان عمر هم از معرّی اخذ کرده است. ردّ یا قبول این نظر را بعهدهٔ کسانی وامیگذارم که