خیام پی برده و تحت تأثیر و عکس العمل آن، دو نسبت سوء خلق و بخل در تصنیف و تعلیم را با آن بیانات تند باو داده؛ گرچه نسبت کمی حوصله و تند خوئی؛ بویژه در دورهٔ پیری وی که بیهقی بدیدارش موفق گشته، ممکن است تا اندازهای صحت داشته باشد؛ چه آنکه شهرزوری هم این نسبت را باو داده والقفطی هم در شرح حال وی نوشته است که روزگاری دَرِ خانه خود را بروی آشنایان بسته و از آمیزش با مردم احتراز جسته است؛ هرچند احتمال قوی میرود که شهرزوری روایت خود را از بیهقی اقتباس کرده و انزوای خیام هم در دورهٔ اختلالی که بعد از مرگ ملکشاه پیش آمده بقصد اجتناب از شرّ اشرار صورت گرفته باشد؛ اساساً، مشکل پسندی و مردم گریزی خیام از رباعیات خود او نیز استنباط میشود. و این دو حالت روحی که در نظر مردم عادی بصورت سوء خلق و کمی حوصله جلوه میکند، لازم فطرت و طینت نوابغی است که میزان دها و ذکای آنان فوق مدارج فهم و شعور عامّهٔ مردم بوده و از استیناس با اواسط ناس جز خسران و ندامت، نتیجهای نمیگیرند؛ اما بخل و ضنّت در تصنیف و تعلیم را که باو نسبت داده شده بآسانی نمیتوان پذیرفت؛ چه؟ .. با آنکه اشتغال بریاضیّات علیالخصوص بامور مربوط به (زیج) و (رصد) خود مانع بزرگی از کار تصنیف و تعلیم بوده، مدّتها تدریس کرده و باستعلامات علمی جوابهای کافی و شافی داده و برای استفادهٔ دیگران، با سعی و کوشش متمادی اقسام معضلی از معادلات جبری را حلّ کرده و بر تعداد آنها خیلی افزوده است. و آنچه از مؤلفات او شناخته شده، چنانچه از حیث کمیّت زیاد بنظر نرسد از جهة کیفیّت چندان کم نبوده و آثار مفید و گرانبهائی بشمار میرود. و بقول حکیم نظامی گنجوی: «لاف از سخن چو دُرْ توان زد؛ آن خشت بود که پرتوان زد» و خود خیام نیز متوجّه این نکته بوده و در مقدّمه (رساله در علم کلیّات) نسبت بآن رساله میگوید: «تا اهل علم و حکمت انصاف بدهند که این مختصر مفیدتر از مجلّداتست».
۴
ابوعبدالله محمّد بن صفیّ الّدین ابیالفرج محمّد اصفهانی معروف به (عماد