مانند بسیاری از کوتاه نظران خشک و جامد نبوده است که در جستجوی حقایق امور جهان طبعش بتکرار کلمات فلاسفه قانع و راضی شود بلکه مانند همهٔ دانشمندان حقیقی پس از آنکه تمام معلومات کتابی را فرا گرفته برخورده است باینکه راز دهر گشوده نشده و هنوز معلوم نگردیده که جهان حقیقتش چیست و برای چیست چرا میآئیم و کجا میرویم اگر زندگی اصل است و امری جدّی است چرا میمیریم و اگر حیات امری جدّی نیست چرا ما را گرفتار مفاسد زندگی میکنند پس با آن حسّ لطیف و طبع قادری که داشته این معنی را بوجوه مختلف در رباعیّات چند پرورده است و این نالهایست که تنها از گلوی خیّام بیرون نیامده بلکه هرکس اندکی قوهٔ تنبّه و عبرت دارد همین مسئله را طرح میکند و هرچه هوشمندتر باشد نالهاش جانسوزتر است.
کسانیکه رباعیّات خیّام را دلیل بر کفر و زندقه او دانستهاند غافل بودهاند که این جستجوی حقیقت با دین و ایمان منافی نیست و چه مانعی دارد که کسی بر حسب ایمان قلبی یا دلایل فلسفی