برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۰۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

فلان عقیده دینی یا مذهبی یا فلسفی یا اخلاقی یا سیاسی برساند ، چه اگر این قید را داشته باشد به حقیقت نمیرسد ، و مصلحتهایی که صلاح اندیشان در نظر می گیرند و می خواهند علم ومعرفت را به سوی آن ها بکشانند ، به راستی مصلحت نیستند ، و مصلحت جز حقیقت چیزی نمی تواند باشد و حکیم جز حقیقت چیزی را نباید منظور بدارد.

اکنون ببینم هیوم در تحقیقات خود به کجا رسید . خلاصه آن از اینقرار است.

***

پیشینیان و آخر از همه بر کلی مدعی بودند که نفس جوهر است؛ و وجودی به ذات خود دارد، و اومبدأ ادراك است، ولیکن ازمطالعه دقیق برای ما معرفتی بر نفس حاصل نمیشود جز مجموعه ای از احوال یا ادراکات که با هم مناسباتی دارند ، و به واسطه آن ها پیوسته اند . آن ادراکات دوقسمتند، بعضی قوت دارند ، و آن ها «تأثرات»[۱] فعلی هستند یعنی احساساتی که شخص فعلادرك می کند، ما تندر نگ سرخی وزردی که می بیند، یا گرمی و سردی که حس می کند، ومهرو کین وخواهش واراده هم ملحق به این احساسات است . بضی دیگر ادراکات ضعیفند مانند سرخی وسبزی ورنج و شادی که شخص به یاد می آورد با تخیل می کند ، و آنها تصورات با معانی یا مفاهیمند[۲] و در هر حال منشأ آنها هم حس است .

تصورات که پیشینیان آن ها را تصویر اشیاء و حقایق در ذهن میدانستند ، تصویر هستند ، اما نه از اشیاء بلکه در واقع تصويـر ضعیف شده تأثرات فعلی و حسی می باشند و حتی آن چـه معقولات. می نامیم، ومرتبه ای بلند برای آن ها قائلیم ، نیستند مگر احساساتی که خفیف وضعیف شده با با یکدیگر مرکب گردیده اند.


  1. Impressions
  2. Idees اعتبار بین باترات و تصورات را که اساس فلسفه هیوم است باید محل توجه قرارداد.
–۱۴۹–