برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۰۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

این نیست که یاد گذشته ها را به آینده برمی گرداند.

اما ذات وجوهی که فیلسوفان اینقدر در آن بحث کرده اند. آنچه جوهر جسمانی است ، برکلی به خوبی نشان داد که جز مجموعه ای از احساسات و تأثرات چیزی نیست . در جوهر روحانی هم هیوم همان قم تحقیق می کند و می گوید ، آنچه آن را «نفس» و «من» می خوانیم وواحد و ثابت و پا برجا میدانیم ، چون درست بنگریم ، نتیجه هیچ تأثر ساده مستمری که درك كرده باشیم نیست ، هر دفعه که آن را به ذهن می آوریم حس و تأثر خـاص است ، و در واقـع نفس هـم مجموعه ایست از ادراکات که با کمال سرعت دنبال یکدیگر می روند. «من» يا نفس تعاقب پی در پی تصورات است. همچنان که اشیاء خارجی تعاقب پی درپی تاثرات است، پس نفس هم مانند جسم رشته مسلسلی است از حوادت که یکدیگر را پی می کنند. در واقع بنا بر تحقیق هيوم همچنان که در چشم از حرکت شعلۂ جواله حلقه آتشین نمودار میشود. همان قسم هم از تعاقب تاثرات تصور ماده، واز تعاقب احوالات نفسانی تصور نفس در ذهن پدیدار می گردد ، ومنشأ آن قره خیال است.

اما علیت که گفتیم : یکی از موجبات جمع تصورات است آن هم حقیقتش مسلم نیست ، ومنشأ اعتقاد به علیت همان چیزی است که منشا اعتقاد به وجود جوهر شده است .

هیوم می گوید ؛ شك نیست که در امور زندگانی چه در عمل ، و چه در نظر اعتماد بر رابطه علت و معلول می کنیم و باید بکنیم، و لیکن چون در مقام تحقیق فلسفی بر می آئیم می بینیم این اعتقاد ضروری نیست، به این معنی که چون می بینیم سنگ متحر کی به سنگ ساکنی برخورد وسنگ ساکن به حرکت آمد ، برخورد سنگ متحرك راعلت حرکت سنگ ساکن می خوانیم ، و لیکن این عقیده از روی تجربه برای ما آمده است ، رپیش از آنکه این تجربه حاصل شود عقل حکم به وجوب این امر ، یعنی حدوث این معلول از آن علت نمی نماید آنچه علت ومعلول می خوانیم بکلی از یکدیگر متما بزند و هیچگاه در آن واحد با هم نیستند ، وهیچ موردی نیست که اگر تجربه


–۱۵۱–