برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۱۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اوضاع برای اصلاح حال مردم فراهم، وبرطبق آنها هیئت اجتماعيه به نیکوترین وجهی که ممکن است اداره می شود، و دانشمندان مزبور بروفق این عقیده جویای آن قوانین طبیعی بوده اند . اما این عقیده هم غلط است . البته قواعدی هست که تخلف از آنها جایز نیست . مثلا ، دادنیکو است و بیداد بداست ، آزادی به از بندگی است ، و دانائی بهتر از نادانی است . اما اینها اصول کلی است نه قوانین ، و باید دید چه قوانین باید مقررشود تا این اصول کلی مرعی ومنظور گردد و اشکال اینجاست که یکدستگاه قانونی که مناسب حال همه اقوام وملل باشد نیست ، وهرقومی و هر کشوری مقتضیاتی دارد که جـای دیگر ندارد، وقوانين هر قوم باید با احوال اقليمي واخلاقی و آداب ورسوم وعقاید دینی و استعداد آن قوم متناسب باشد، واین مناسبات را قانونگزار باید بیابد و رعایت کند، واگر نیاید و نکند قوانینش هجری نمیشود ومحترم نمی ماند ، وهر بنائی بر آن نیاد ساخته شود ناپایدار خواهد بود. قوانین ومقررات و دستگاه حکومتی که بر طبق آنها ترتیب دهند ، کاملا مانند دستگاه کارخانه های ماشینی است که اگر چرخها وماشينهای آن را آن سان که سزاوار است ترتیب ندهند ، و با هم متناسب نـازند کارخانه کار نمی کند، یا بد کار می کند و به اختیار مهندس نیست که هرقسم ماشين ومصالح که دلخواه او است قرار دهد، ولیکن کار بکلی هم از اختیار او بیرون نیست ، و هرگاه قواعد فنی را منظور بدارد، مقصود حاصل میشود، ومهندس قابل آنست که آن قواعد را بداند، وهر کارخانه را به مقتضای حال بسازد .

قانون همانا روابط ضروری است که میان چیزها هست ، و از طبیعت آنها برمی آید وقانون حقیقی انسانی همان عقل انسان است که باید حاکم باشد، عقل کلیات را به دست می دهد وقوانين هرقوم وهر کشور موارد خاصی است که آن کلیات عقلی بکار می رود.

حکومت در دنیا به قسم دیده شده است و جمهوری[۱] و


  1. République
–۱۶۳–