برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۳۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

از شما کسی جلوه گر نساخته است و هیچکس این اندازه هوش و فهم نکار نبرده است که مردم را حیوان کند . حقیقت چون شخص کتاب شمارا میخواند هوس می کند که چهار پا شود ، متأسفانه من شصت سال است عادت چهار پا راه رفتن را از دست داده ام . وازمن گذشته است که به آن حال باز کردم ، و ناچار باید این رفتار طبیعی را به کسانی که از من وشما سزاوارترند ارزانی کنیم . مهاجرت نزد وحشیان آمریکا راهم برخود نمی توانم هموارسازم ، زیرا کسالتهای مزاجی و دردهایی دارم که درمان آن را باید از طبیب حاذق اروپا بجویم ، و مانند آن را نزد آن نيك بختان نمی یابم ، و دیگر اینکه میبینم آن مردم هم پیرو بی تربیتی همکنان ماشده : شقاوت پیشه کرده و با یکدیگر زد وخورد می کنند .... وهمچنین تا پایان نامه .

با اینکه روسو همه مفاسد و بدبختیهای انسان را از تمدن و زندگانی اجتماعی می داند؛ متوجه شده است که بازگشت به حال طبیعی دیگر ممکن نیست، و در پی آن بوده است که ترتیبی در هیئت اجتماعيه داده شود که درعین بهره مند بودن از فواید تمدن تا آنجا که ممکن است به حال طبيعي نزديك شويم ، ويك اندازه از نیکی و آزادی و خوشی که داشتیم باز به دست آوریم.

این مقصود به در وسیله حاصل میشود ، یکی به وسیله تنظیم هیئت اجتماعیه دیگر به وسیله تربیت افراد.

روسو عقاید خود را در تنظیم هیئت اجتماعيه در کتابی بیان کرده است که « پیمان اجتماعی»[۱] نام دارد ، بنابر اینکه اگر بخواهیم برای وجود حکومت و حاکم و محکوم بنیادی مشروع قائل شویم ، اینست ، که مردم که در حال طبیعی آزاد وخود سرند، برای زندگانی خود موانعی در پیش به بینند که هريك به تنهایی بر آن غلبه نتوانند کرد ، و با یکدیگر بر اجتماع پیمان کنند تا به اتفاق وهمدستی بر موانعی چیره شوند پس این مسئله پیش می آید که اجتماع به چه صورت واقع شود که به قوه جماعت، جان ومال هر فردی محفوظ بماند ؟


  1. Contrat social
–۱۷۷–