برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۴۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

علمش از نفس به ماسوای نفس تجاوز نکرده است ، صوت می شنود ورنگ و روشنایی می بیند اما همه این احساسات حالاتی است که به او دست میدهد ، و برنخورده است به اینکه در خارج چیزهایی است که این حالات را در نفس او تولید می کند، و این علم به اشیاء خارجی برای او حاصل نمی شود مگر اینکه حجاب را از فر: لامسه او نیز برداریم ، زیرا به واسطه لامه است که تصور دوری و نزدیکی و فاصله و بعد واندازه وشكل وجرم : یعنی مقاومت وجسميت بـرای انسان حاصل می شود، چون دیده ایم ومحقق شده است که کسی که کور مادرزاد است . پس از آنکه چشمش معالجه و بينا شد شکلها را تمیز نمیدهد مگر پس از آنکه اشیاء را لمس کند ، والبته باسره وحواس دیگر به تکمیل علم اومدد می رسانند ، وجون حرکت کرد فاصله و ابعاد را بهتر درک می کند ، و به این واسطه کم کم علم به اشيـاء خارجی در می یابد ، ولی علم به وجود تن خویش ندارد تا وقتی که اعضاء تن خود را لمس کند و دریابد کنه آن اعضاء غیر از اشیاء خارجی می باشند.

كندياك با شرح و بسط تمام يك يك ازحواس را تشریح می کند، ومی نماید که هر يك از آنها چه تصورات و چـه معلومات به انسان میدهد و چگونه به وسیله احساسات علم انسان به خود و به کلیه موجودات جهان تمام می شود، و به تعقل وتفكر و استدلال راه می برد، اما اگرما بخواهیم همه تحقیقات اورا نشان بدهیم ، باید تمام کتاب اورا نقل کنیم ، اشاراتی که تاکنون کرده ایم برای اینکه کلید فلسفه او را به دست بدهد بس است وخواننده دانا ازهمین اجمال می تواند یی به تفصیل ببرد ، واگر بخواهد آن تحقیقات را کاملا دریابد به کتاب خود کندينك رجوع خواهد کرد . همین قدر باز خاطر نشان می کنیم که کندياك نميخواهد در وجود انسان منکر نفس مجرد شود، بلکه می گوید : نفس چنین ذاتی است که فقط به واسطه احساسات اینهمه قوه ها از خیال و وهم وحافظه و توجه وعقابه وتصديق وحكم و تفكر و تعقل واستدلال وعلم به وجود خود و وجود تن ، و وجـود أشياء خارج وبعد وفاصله وشکل و اندازه ، و کمیت و کیفیت ووضع


–۱۹۰–