برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۶۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بہرہ دوم شناخت برترین حس نخستین مرحلة علم[۱] به چیزها[۲] به وسیله قو: حس است که به آن وسیله ذهن[۳] انسان به قوه مصوره[۴] خود به چیزی وجدان[۵] می یابد؛ چه بهرحال علم برای انسان حاصل نمیشودمگر اینکه ذهنش امری راوجدان کند. و برای اینکه ذهن امری را وجدان کند. باید به وجهی از آن متأثر شود؛ ووجهی که چیز ها در ذهن تأثیر[۶] میکنداحساس[۷] است، یعنی چون تأثیر حسی بر ذهن وارد آمد که امری را وجدان کرد وقوة مصوره به کار رفت آن را احساس می گوئیم، و وجدانی را که از احساس دست می دهد، تجربه[۸] می نامیم، و آنچه به تجربه در می آید عارضه با حادثه[۹] میخوانیم زیرا به حس در نمی آیند مگر امور حدوثی و عارضی و در عوارض که تنها موضوع علم می باشند در امر می توان تشخیص داد: ماده[۱۰] وصورت[۱۱] ماده آنست که تأثیر می کند و احساس را بر می انگیزد . صورت آنست که پراکندگی امر حادث را منتظم می کند و به آن واسطه وجدان به امر


  1. Connaissance
  2. Objets
  3. Esprit
  4. Faculté Representative
  5. Intuition
  6. Impression
  7. Sensation
  8. Intuition empirique یا Expérience
  9. Phénoméne معنی اصلی این لفظ در زبان یونانی ظهور است .
  10. Matière
  11. Forme و باید متوجه بود که آنچه كانت ماده و صورت می گوید غیر از هیولی و صورتی است که قدما در سم قائل بودند و از تأمل در بيان كانت مطلب به دست خواهد آمد .
–۲۰۹–