برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۶۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در ذهن بر آنها مقدمند.

پس زمان و مکان معلومات بعدی و کسبی نیستند ؛ بلکه قبلی و فطری می باشند و دلیل دیگر بر این نقره اینست : که معلومات ریاضی که در قبلی بودن آنها شبهه نیست بدون تصور زمان و مکان معنی ندارد ، یعنی اگر زمان و مکان را از دست حکیم ریاضی بگیریم، دیگر موضوعی برای علم ارباقی نمی ماند .

و نباید گمان کرد که زمان ومكان مفهوم های کلی هستند که ذهن آنها را از جزئیات انتزاع کرده است ، زیرا اگر آنها مفهوم کلی بودند جنسهایی بودند دارای انواع، پانوعهایی بودند دارای اصناف ولی چنین نیست . برای زمان یا مکان اجـزا می توان فرض کرد نه انواع واصناف . مثلا روز و ماه و سال اجزاء زمان هستند ، امـا انواع و اصناف آن نیستند ، همچنین این مکان و آن مکان اجزاء بعد یا فضا هستند نه انواع راصناف آن به عبارت دیگر، هريك از زمان ومکان را می توان گفت يك كل است دارای اجزاء اما نمی توان گفت يك كلی است مشتمل برجزئیات[۱] پس زمان ومكان هر کدام امرى واحدند ، و تصور آنها از تجربه بر نمی آید ، بلکه وجدانی و قبلی میباشندو ذهن توهم حد و انتهایی هم برای آنها نمی تواند بکند ، و أمر واحد نامتناهی را مفهوم نمی توان خواند.

زمان این تفاوت را بامکان دارد که مکان در وجدان اموردرونی نفس شرط حتمی نیست ، وشرط حتمی بودنش در امور بیرونی است، ولیکن زمان برای وجدان همه امور شرط است ، خواه بیرونی خواه درونی ، حتی این که نفس ادراك وجود خود را هم نمی تواند در زمان منفك نمايد .

چون ذهن انسان از تصور زمان و مکان نمی تواند منفك شود ، پس باید گفت ، زمان و مکان جزء ذهن انسانند . و از خود وجودی


  1. برای تشخیص کل از کلی و جزء از جـزئی به کتب منطق رجوع کنید
–۲۱۱–