برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۶۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ومعلومات ما آن قسم است که ذهن ما اقتضا دارد ؛ یعنی عوارضی که ما درك مي كنيم درواقع و نفس الامر چه هستند ؟ نمیدانیم ؛ زیرا که ذهن ما برای دریافت امور قالبهایی دارد که امـور را در آن قالبها می ریزد ، و معلومات ما قالب گیریهایی است که ذهن از امور کرده است ، و این کیفیت در ادراك ما چاره ندارد و همین است که هست ، خواه درست باشد خواه نادرست ، انسان امور را آن سان که ذهنش میسازد درک می کند، رقسم دیگر میسرش نیست .

از این رو است که می گویند مذهب كانت «اصالت تصور، است[۱] و تحقیق این مطلب بعد خواهد آمد، فعلا همین قدر توجه می دهیم که در معنی این سخن اشتباه نشود که کانت مانند بعضی ازسوفسطائيان نمی گوید : حقیقتی در کار نیست ، وهرچه هست وهم و پندار و عـدم هستی نما است . می گوید : ما ذوات را درک نمی کنیم فقط عوارض آنها را در می یابیم ، آنهم آن سان که ذهن ما ادراکش را اقتضادارد، و برای ما حقیقت همین است واقع نفس الأمر هرچه می خواهد باشد.

اگرچه حس قسمت تجربی علم انسان است، ولیکن چـون بـه بیان فوق معلوم کردیم که در حس و تجربه هم ذهن معلومات قبلی بکار می برد بحث در این قسمت نیز در نقادی عقل مطلق روا بود ، و این بحث را «شناخت برترین حس»[۲] می نامیم .


  1. Idealisme این لفط در مواردچند به کار می رود ، و در هر مورد به قسمی باید ترجمه شود . در اینجا مقصود این است که به عقيده كانت از اشياء وعوارض آنها آنچه محقق است و علم بر آن تعلق می گیرد تصورات ذهنی است که برای شخص از آنها دست می دهد صرف نظر از واقع نفس الامر که نمی دانیم چیست وعقل را به آن دسترس نیست.
  2. Esthétique transcendantale یعنی شناخت قوه حس از آن جهت که ذهن برای وجدان امور حسی معلومات قبلی به کار می برد
–۲۱۴–