برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۷۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

از عنوان کردن مقولات ده گانه می خواسته است وجـوه مختلف محصولاتی را که بر موضوعات بار میشود معلوم کند ، جز اینکه بیان نکرده است که این مقولات را از چه راه به دست آورده است ، و نیز در شماره مقولات اهتمام نکرده است که همه مقولات نخستین وغير مرتبط به امور حسی باشند ، ولیكن كانت خواسته است مأخذ تشخيص مقولات را به دست دهد و مقید شده است که آنچه از مقولات تشخیص میدهد ازمنشأ حسى ووجدانی دور بوده صرف عقلی و به روش منظم واحد اخذ شده باشد، جز اینکه اهل تحقیق بر اوخرده گرفته اند که اگر ارسطو آن دقایق را به کار نبرده است خـود كانت هم در عـوض پر دقیق شده و برای قرینه سازی که ازهريك ازوجوه چهارگانه به مقوله بیرون آورده مقولات غير لازم شماره کرده است ، مانند مقوله حصر (مقوله ششم) که یکسره به نظر زاید می آید (چون همان ایجاب یا سلب است در امر معلول) و همچنین با اینکه در مقولات کیفی ایجاب و سلب را برشمرده بود ( مقوله چهارم و پنجم) در مقولات جهت تحقق ( مقولة يازدهم ) را بشمار آوردن حاجت نبود که چیزی برایجاب وسلب مزید نمی کند .

***

در هر حال چون در قوه علم دقت و تأمل کردیم ؛ حـدود أدراك حسی و عقلی مشخص شد و دانستیم که ، حس تأثيرات وارده را در می یابد و منتظم کرده به وجدان در می آورد وعقل وجدانیات را با هم ترکیب نموده حکم می کند . در قوه حس وجدانيات تجـربي و بعدی را از وجدانيات قبلی (زمان ومكان) تمیز دادیم و در قوه عقل به يك رشته از مفهومات قبلی (مقولات) برخوردیم که گویی قالبهائی هستند که عقل نتایج پراکنده تجربه را در آنها ریخته و آن مواد را صورت می دهد و پراکندگی را جمع آوری می کند .

اکنون بیشتر دقیق شویم تاچگونگی حصول علم را بهتر دریابیم پس گوئیم ، هیچ علمی برای انسان روی نمی دهد مگر اینکه نفس


–۲۱۹–