برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۰۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

است میان آنکس که عملی از روی تمایل طبیعت انجام میدهد و آنکه برای ادای تکلیف و احترام قانون می کند ، اولی حظ نفس برده است و دومی اراد: خیر وادای تکلیف کرده است .

در اینجا بعضی از محققان به جدیا به هزل سر به سر کانت گذاشته گفته اند : پس شرط اراده خير وحسن نیت اینست ، که عمل ناگوار باشد واگر من از روی عاطفه ازینیم نگاهداری کنم ، ربنا بـر رفت قلب دست بینوایی را بگیرم ، ثوابی نکرده ام . ولیکن منظور كانت این نیست بلکه عکس اینست . واگر کسی کارخیر را از روی اکراه بکند هیچ نوابی نکرده است ، وهرچه بیشتر کارخیر را از روی رضاو رغبت بکنند خیرش بیشتر است . مقصود کانت اینست که آنچه انسان را به کار خیر برمی انگیزد باید نه مصلحت انديشي ومنفعت جـوئی باشد ، نه عاطفه وهوای نفس ، زیرا اگر بنا برخلاف این باشد ممکن است مصلحت یا هوای نفس و عاطفه مقتضی عملی شود که با تکلیف منافی است.

پس محرك باید ادای تکلیف باشد ، اگر این ادای تکلیف با کف نفس مقرون بود البته برای عمل کننده مقام بلندی است ، اما خوشا به حال آنکس که ادای تکلیف همیشه ملایم طبع آراست .

بنا براین برای اینکه عمل کسی ارزش اخلاقی داشته باشد، کافی نیست که آن عمل موافق تکلیف باشد ، بلکه باید بـر حـب تكليف باشد و گرنه ممکن است نيك باشد اما اخلاقی نباشد . مثلادرستکاری بازرگان نيك هست اما اگر نظر به مسلحت بازرگانی ار باشد اخلاقی نیست ، بلکه مصلحتی است ، همچنین حفظ وجـود مـوافق تکلیف هست ، اما ملایم طبع است پس اخلاقی نیست ، چنانکه بسیار کان چون از زندگانی بیزار میشوند خود کشی می کنند ، پس اگر در آن حال از خود کشی دست باز دارند عملشان اخلاقی است ، یعنی برحسب تکلیف است . اما عملش اخلاقی نیست چون همان کس اگر ازمردم آزار دید ممکن است دلش سخت شود و احسان نکند هرگاه کسی باوجود گرفتاری به کارهای خود وجفا کاری ابناء روزگار بر حس


–۲۴۵–