برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۰۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

وقاعده کلی را محترم بداری ، واین امر که از جانب عقل عملی سادر میشود امر قطعی و غیر مشروط و مطلق است .[۱] ارامر دیگری که غالبا انسان از آنها پیروی می کند امر مشروط است[۲] مثلا اگر میخواهی سلامت باشی در شهرات افراط مکن، اگر میخواهی محل اعتماد باشی راستگو و درستکار باش ، وهمچنین براین قیاس . اما در احترام قاعده کلی وادای تکلیف ، عقل امر قطعی غیر مشروط می دهد و وقتی که می گوید، چنان رفتار کن که بخواهی که عملت قاعده ای کلی باشد ، این امر شرطی ندارد ، و مطلق است خواه مطلوب باشد خواه نباشد ، خواه مصلحت شخصی تو باشد خواه نباشد ، ارادهات باید خیر باشد و عمل را باید بر حسب تکلیف انجام دهی که آن قاعده ای کلی است و اگر میل طبیعت یا مصلحت شخصی را پیروی کنی از امر مشروط متابعت کردهای نه از امر مطلق ، و آن اخلاقی نخواهد بود .

این امر قطعی را چون به صورت حکم عقلی در می در می آوریم ، می بینیم از احکام ترکیبی است نه تحلیلی . پس معلوم می شود که در امور اخلاقی یعنی در مسائل عقل عملی هم احکام ترکیبی قبلی یافت میشود پس در آن جنبه از عقل می توان وارد نقادی شد جز اینکه در نقادی عقل مطلق نظری دست عقل را جز در امور حسی و تجربی کوتاه یافتیم، و عجز اورا مشاهده کردیم، ولیکن در عقل مطلق عملی خواهیم دید که این عجز مرتفع میشود و دست عقل به جایی بند هست .

گفتیم ، اوامر عقل در ادای تکلیف غایتی ندارد ، ولیکن در اینجا منظور ازغایت «غایتهای نسبی»[۳] است مانند ، تندرستی ومحل اعتماد بودن وزندگی را به خوشی گذرانیدن ، که غایاتی است که هر کس برای خود دارد پس نسبی و اضافی است ، نه کلی و مطلق .


  1. Impératif catégorique اینجا مطلق به آن معنی که در نقادی عقل نظری گفتیم نیست بلکه به معنی غیر مشروط است.
  2. Impératif hypothétique
  3. Fine relatives
–۲۴۷–