برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۱۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ا اما گروهی که احتمال میدهند که کانت تقيه وظاهر سازی کرده است به یاد نمی آورند که او هشتاد سال تمام مطابق عقایدی که اظهار نموده زندگی کرده ، وعملی آزار دیده نشده است که با نظریات اخلاقی اومپاینت داشته باشد ، و در عقایددینی هم تقیه نکرده سهل است ، بر خلاف عقاید قشریان سخن گفته است . چنانكه يك مدت او را از تحقیق در امور دینی ممنوع کردند ، پس از آنهم بمجرد اینکه زبانش آزاد شد دنباله همان تحقیقات را گرفت و از گفتگوی عامه بیمی بخودراه نداد ، بنا بر این دلیلی نداریم بر اینکه در ایمان او به ذات پروردگار و بقای نفس وفاعل مختار بودن انسان، چنانکه در تصنیفهای اخلاقی ودینی اردیده میشود تشكيك كنيم ، بلکه از گفته ها و نوشته ها و رفتار اویقین حاصل میشود که در حقیقت ملکه اخلاقی داشته و به قول خود اوامر مطلق غير مشروط عقل را بر لزوم حسن نیت در ادای تکلیف به گوش هوش میشنیده ، و بردند: دل او عیان بوده است که این امر حکم خداوند است.

در همه این گفتگوها چیزی که محل تأمل است اینست که آیا آن آواز راهمه گوشی میشنود ؛ و آن امر عیان را همه چشمی می بیند ؟ یا فطرتی مانندفطرت كانت و یا تربیتی مانند آنکه او از کودکی دریافته لازم است تا این نور ایمان به دل بتابد . در هر حال یکی از عبارات كانت اینست که : « چون مردی را می بینم که استواری منشار برتر ازمن است ، هرچند عامی و در مقام پست باشد ، نفسم خواهی نخواهی پیش او خاضع میشود»[۱] ونیز ازعبارات دیگرش که مربوط به این مبحث است وجلب توجه صاحبنظران را نموده اینست که عینا ترجمه می کنیم میگوید.

«ای تکلیف ، اي نام بلند بزرگ ، خوش آیندمودلر با نیستی، اما ازمردم طلب اطاعت می کنی و هرچند اراده کسان را به جنبش


  1. درعوض فونتنل می گفت ، من چـون در مقابل بـزرگان واقع میشوم پشتم خم میشود اما نفسم خاضع نمی گردد.
–۲۵۸–