برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۷۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

همین کرد امن» و «هزینه می شود پس به آسانی می توان دریافت که آن اسل نا مسعود ذات حق است ، و وجود مطلق و به قول فیخته همن مطلقه يا عقل مطلق ، بی جهان و هرچه در او هست تمین ذات مطلق است ، حقیقت انسان هم ازذات حسن صادر شده است . در او زیست می کند و او را در خود نمای میدهد ، و چون دانستیم . که حقیقت من کردار است ، که ناشی از اراده است، پس من مطلق، اراده صرف رمشیت است .

نمان چیزی نیست جز سیر «من» به سوی کمال ، پس ذات حق که مین کمال است از زمان ومكان بیرون است . و جون ذات حق من مطلق است که «جزمنه در برابر خود ندارد، پس در او حال و معلوم به طور مطلق یکی است وازهم متمایز نیست.

ذات مطلق مفهوم نیست ، چـون أمر نا محدود نباشد مفهوم نمی شود . همچنین ذات مطلق شخصیت ندارد، چون چیزی که شخصیت دارد محدود است و ریخته می گفت هر دینی که به خدا شخصیت بدهد لایق مردم دانا نیست ، ومن از آن بیزارم . خداهما نا نظام کرداری جهان است .

فیخته گفته است : مذهب من همـان مذهب اسپینوزا است ؛ اما وارونه ، ومقصودش اینست که ما هر دو یکی گوئیم ، اما او جوهر یگانه را که جهان از آن تشکیل می یابد اصل گرفت و نفس انسان را از آن بیرون آورد ، من حقیقت انسان را اصل گرفتم وجهان را از آن بیرون آوردم .

به عقیدة فيخته «من، چون متحقق شد باقی است . زیرا امری که متحقق شد فنا ندارد ، اما همه من ما متحقق نمی شوند و آن من متحقق می شود که امری کلی و باقی را پرورده باشد .

ظهور پا کی و نیکی وزیبایی در اشخاص نمایش ذات حق است ، و ذات حق منشأ درستی اخلاق و کردار است . هر کس در ادای تکلیف نظر به نتیجه رثمر: عمل ندارد ، و فقط تکلیف را منظور میدارد. با خداست و دیندار است . و هر کس ثمره کار خود را می خواهد بی خدا و بیدین است ، پس دیا نت کمال اخلاقی است و کمال اخلاقی کل


–۲۳–