برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۸۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نفس بادرون ذات هم يك جنبه مادی دارد که علم[۱] است، و جنبه صور يش عمل[۲] است ، وجمع میان آن دورمقام اينهمانی اوسنمت است (هنرهای زیبا)[۳] ربه عقيـدة شلينك صنعت مرتبة أعـلاي زندگانی روح است، و از تامل در فعالیت صنعتی انسان می توان پی برد به این که چگونه از قوه غير مدرك غير شاعر (مثلا قوای طبیعت) امور منتظم ومعقول و با آهنگ سر می زند ، زیراهنری که از شخص صنعتگر بروز می کند، از روی تعقل نیست، بلکه بهترین آثار صنعتی از صنعتگر در حال بیخودی برمی آید .

فلسفة شلينك را در آن قسمت که به امـور طبیعی می پردازد، و بیان احوال طبیعت را می کند، و یا امور عقلی وروحی تطبیق می نماید فلسفه طبیعت[۴] می نامند ، و آنجا که وحدت وجود واینهمانی امور متقابلا روشن می سازد فلسفة ابنهمانی[۵] میخوانند.

افكار شلينك بسه راستی شگفت است ، ذوق سرشار دارد و پیداست که به اشراق به نکات دقیق برمی خورد ، ولیکن شاید بهمین دلیل است که احوالش مختلف است ، و عقایدش به يك سامان نیست ، چنانکه از دور: وحدت وجود متوجه به دیانت مسیحی شده ، و گرفتار توجیه خدای متشخص[۶] گردیده است ، وچون بنیاد فکرش بے نقابل قوا بوده و برای شخصیت و تعین به جز این راهی نمی یافته است ، برای اینکه خالقی جدا از مخلوق قائل شود ، ناچار شده است که بگوید ، خدا باید در جنبه متقابل داشته باشد . جنبه علم و کمال ومحبت الوهيت ، وجنبه نقص وجهل وخود خواهی غیرالهی تا ازيك طرف بتواند شخصیت داشته باشد و از طرف دیگر چون محبت پرخود خواهی غلبه کند خلاقیت از او ظاهر گردد ، و به این طریق تعليمات مسیحیان درست شود که خداوند مخلوق را از روی محبت خلق فرمود،


  1. Connaissance
  2. Action
  3. Art
  4. Philosophie de L'Identité
  5. Philosophiede la Nature
  6. Dieu Personnel
–۳۲–