برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۸۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

و راضی نمیشود و ناچار علت نخستین میجوید ، از طرف دیگر چون علت نخستین را در نظر گرفتیم تازه معما حل نشده وطبع قانع نگردیده است ، زیرا این مشکل باقی میماند ، که علت نخستین چرا علت نخستین شده است ؟ پس برای اینکه معما گشوده شود باید غایت با وجه و دلیل وجود را دریابیم ، چه اگر دانستیم برای چه موجود شده است به عبارت دیگر، چون معلوم شد که امری معقول است ،طبع قانع میشود و علت دیگر نمیجوید ، وروشن است که هر چیزی توجیه لازم دارد اما خود وجه توجیه نمیخواهد ، چنانکه در قیاسات منطق روقتی که صغری و کبری به درستی چیده شد و نتیجه به دست آمد به صحت آن یقین حاصل میشود ، وطبع قانع می گردد ، از آن رو که دلیلت معلوم شده و دانسته ایم که امـری معقول است ، و از آن مقدمات این نتیجه باید به دست آید، و در می یابیم که باید چنین باشد. رجون دانستیم که باید چنین باشد فکرمـان آسوده می شود ، و از عبارات معروف هکل است که آنچه راقـع ومتحقق[۱] است ، معقول[۲] است . و آنچه معقول است متحقق است ، چه روشن است که آنچه واقع است نمی تواند خلاف عقل باشد ، و آنچه عقل بر او حکم می کند نمی تواند واقع نباشد .

وجه ودليل هر امرى منقول است و می توانیم آن را علت عقلی هم بخوانیم و آن همان عقـل[۳] است ، و روشن است که عقـول جزئی همانا برای امور جزئی می توانند وجه و دلیل یا علت عقلـي باشند ، اما چون جهان عبارت از کل موجودات است ، وجه او هم کل عقل یا عقل کل است وذات مطلق و خود هستی که آن را می جوئیم، عقل مطلق است که عقول اشخاص نمونه پرتوی از آن و رهبر به سوی آنست .


  1. Rèel
  2. Rationnel
  3. Raison که هم به معنی عقل است و هم به معنی دلیـل و جهت یا علت عقلی.
–۴۰–