برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۹۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

می شود که حقیقت پارچه همانست ، واین همان نک: پست که فیخته در تحقیق امر وجود درك كرده، و این قسم تعبیر نموده بود که «بر نهاده»[۱] باید «برابر نهاده»[۲] داشته باشد ، تا این دو «هم نهاده»[۳] شده حقیقتی را صورت دهند .

این روش سه پایه[۴] بر نهاده، و برابر نهاده وهم نهاده فاصله ایست که هگل در استخراج همه مقولات، بلکه در سیر همه موجودات عمومیت داده است . اصل با مقابلش ، واثبات با نفی باید همراه گردد ، تحلیل واقع شود ، سپس ترکیب دست دهد، تامر کبی صورت بپذیرد، ودرماديات هم این قاعده به این مثال روشن میشود که تخمچون درخاك بر نهاده شود تحلیل می یابد ، سپس از ترکیب اجزایش ، گیاه که هم نهاد: آنها است به وجود می آید .

پس هکل در کشف مقولات مفهومی را که ساده ترین و بدوی ترین مفهومات باشد . به طور اصل بر می نهد و مقابلش را که نفی او است برابر می نهد تا مقوله تمامتری به دست آید ، سپس این مقوله را باز بر می نهد ، و مقابلی برابر او می نهد و همین قسم پیش می رود درجه به درجه تا به مقوله ای برسد که مقابل نداشته باشد . با به عبارت دیگر متقابلها همه در او جمع باشند و کاملترین معقولات و موجودات باشد.

در نظر اول چنین پنداشته میشود که هگل در این سلوك عقلى ، جمع متقابلان را ممتنع نمیداند ، بلکه واجب می انگارد ، ولیکن حقیقت این نیست . اولا متقابلانی که هکل برابر می نهد مفهومات انتزاعی[۵] هستند ، وفقط هم نهاده است که متحقق[۶] است ، ثانیا برای فرار از جمع متقابلان است که از بر نهاده ، و برابر نهاده هم نهاده ساخته می شود و پس از آنکه خود منطق هگل را باز نمودیم این مسائل که شاید تاريك به نظر آید روشن خواهد شد.


  1. Thèse
  2. Antithese
  3. Synthene
  4. Triade
  5. Abstrait
  6. Concret
–۴۴–