برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۲۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

آگاه شد و نسبت به « بودا» و تعلیمات بودائی اعتقاد تـام دریافت . به تحصیل معاش احتیاجی چندان نداشت ، اما طالب نام و شهرت بود . خواست معلمی کند حوزه درسش رونقی نیافت و او آن را بر مخالفت باطنی هگل حمل کرد . در سی سالگی کتاب اصلی خود را منتشر نمود که نامش اینست « جهان نمایش و اراده است »[۱] اما کتاب هم طرف توجه نگردید ، و شوپنهاور از فضلای معاصر خود سخت رنجید که اقبال لازم نسبت به او نکردندو ترویجی که می بایست بکنند به عمل نیاوردند، طبیعتی بی آرام ومتزلزل و پرسوء ظن داشته و عصبانی بود ، متاهل نشد و زندگانی را به تنهائی بسر برد ، درسه کتاب دیگر هم تصنیف کرد که چندان چیزی بر مطالب اصلی کتاب نیفزود ، وفقط بعضی توضیحات وافادات می کرد در هفتاد و دوسالگی به مرگ ناگهانی در گذشت ( ١٨٦٠ ) اما در سالهای آخر عمرش طرف توجه شده و کم کم اشتهار یافته بود ، و پس از مرگ اشتهارش قوت گرفت. شوپنهاور از حکمای معدود آلمانی است که نویسنده خوبی بود و نگارشهایش مفهوم ودلپسند است .

۲ـ در آمد فلسفۀ شوپنهاور

چنانکه اشاره کردیم ، شوپنهاور از حکمای معاصر خود رنجش داشت ، و از آنها مخصوصا از هگل سخت بدگوئی می کرد ومی گفته اینان فلسفه را مایه معاش دانسته و خادم دین و دولت ساخته اند ، به فلسفه زیست می کنند نه برای فلسفه ، و نیز می گفت : مردم از خواندن کتابهای کانت بر آن شدند که سخن هرچند پیچیده و تاريك باشد ممکن است بیمعنی نباشد ، فيخته وشلینگ از این امر استفاده کردند و در فلسفه تارهای عنکبوت زیبا بافتند ، اما نهـایت جـارت را در


  1. به زبان فرانسه . Le monde comme volonté et représentation
–۷۱–