برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۲۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

و ممکن نیست که کا علم برای او حضوری شود ، دیگر اینکه این علم متشتت و از منشاء هـای مختلف است ، بعضی چیز ها را حس می کند بعضی چیز ها را تخیل و توهم می نماید ، یا به تداعی معانی در می یابد ، یا به انتزاع و تعقل فرض می کند ، ووحدت علم وعالم به واسطه حس و عقل دست نمی دهد و اگر نفس انسان وحدتى ادراك كند همانا ازجهت اراده است که آن اصل وحقیقت است .

پس بگفته شوپنهاور ، جهان را قیاس به نفس خود می کنیم ، و همه قوای طبیعت را انواعی از اراده مي شماريم ، واراده را اصل و حقیقت جهان می نگریم ، و آن را منتسب به علت و حقیقت دیگر نمی یابیم ، ووجود مستقل یعنی خودهستی[۱] میدانیم و می گوئیم ما هر گاه بخود فرو رویم می بینیم به راستی به وجود خویش بر - نمی خوریم ، مگر وقتی که اراده بر عمل کنیم ومقصود ما از اراده بر عمل ، اراده ای است که با عمل مقرون باشد ، نه اراده ای که تأثیری بر آن مترتب نشود، چه اراده ای که با عمل مقرون نباشد اراده نیست تعقل است ، و تعقل چنانکه گفتیم: اصل وجود نیست امری عارضی است ، وجزء جهان نمایش[۲] است نه جهان حقیقت.

عملی که مقرون به اراده است ، نمایشش همانا حر کتی است از كات تن واراده ای که به حرکتی از تن نمایش نیابد اراده نیست، پس اراده بدون وجود تن متصور نمی باشد.

در اینجا باید دقیق شویم و توجه کنیم که ما به تن خود به دو درجه پی می بریم ، یکی بهمان وجه که به اشیاء دیگر پی می بریم ، یعنی آن را به چشم می بینیم ، یا به حواس دیگر حس می کنیم ، یکی به این وجه که بر عملی اراده می کنیم ، بنا بر این که اراده بر عمل به حرکتی از حرکات تن نمایش می یابد . پس به وجه اول تن مانند چیزهای دیگر برای ما امری است برون ذاتی ، جز اینکه پیش از این گفتیم که او برون ذات بی واسطه است ، زیرا که وجودش را بواسطه ادراك مي كنيم ووجود چیزهای دیگر را به واسطه تندرمی یا بیم ، اما به وجه دوم تن امری است درون ذاتی ، زیرا که ادراك او برای ما


  1. Le chose en soi
  2. Phénoménes
–۷۹–