برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۲۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

به حس و تعقل نیست ، بلکه به مجرد خود اراده است .

بنابراین تن هر کس برای او در جنبه دارد ، جنبه برون ذاتی وجنبه درون ذاتی ، درجنبه برون ذاتی هر کس میتواند بگوید ، تن من مانند همه چیزهای جهان تصور من است ، در جنبه درون ذاتی تن من اراده من است .

باز برای مزید توضیح می گوئیم : هر فعلی از من سر می زند بوسیله تن من است وهر فعلی از تن من نتيجه فعلی از اراده من است[۱] ومجموع افعال تن من از اراده من است که بنمایش در آمده و به چشم پدیدار گردیده است ، و نشانی آن این است که هر تأثیری از خارج برتن وارد می آید ، اراده مرا متأثر می کند ، و به حرکت می آورد و آن تأثیر را اگر مطلوب باشد لذت گویند ، واگر ناگوار باشد الـم نامند ، حاصل اینکه : تن همان اراده من است که به حالت برون . ذاتی در آمده است ، و از همین رو است که هر عنصری از تن مناسبت و مساعدتی با امری از امور اراده (نفس) دارد چنانکه دهان ودندان و حلق وشکم همان قوه اشتها است که به حالت برون ذاتی در آمـده است . و آلات تناسل همان شهوت است که برون ذات شده است ، و همچنین است سراسرتن ، و به مین جهت است که شکل و تناسب اندام هر فردی از مردم نماینده تمایلات و نفسانیات او است.

اراده بستگی به چیزی ندارد ، یعنی خود هستی است و از زمان و سکان بیرونی است پی واحد است، اما وحدت[۲] ار وحدت انفرادی در مقابل کثرت نیست ، زیرا واحد وكتير انفرادی[۳] به سبب زبان ومكان است ، ومتعلق به تصورات وجهان نمایش است و به اراده که حقیقت است تعلق ندارد.

اراده حقیقت است و ذات مطلق است ، و چیزهای جهان همـه


  1. اروپائیان عموما وشوپنهاور خصوصا اراده می گویند ، آنچه را دانشمندان مانفس می خوانند و در اصطلاح شوپنهاور اراد: انـانه وحيوان مخصرما نفر است به اصطلاح عرفا وصوفيان ما .
  2. Unité
  3. Individual
–۸۰–