برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۴۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

می رود ومنافعه فراوان بر می دارد که صاحبنظران پس از تأمل در می یابند ، گذشته از اینکه غالب آراء او فرض وادعا است . و اگر احتمال صحت در آنها می رود. یقین هم نمی توان کرد ،و آنگهی این مشکل همواره باقی است که امر واحد چرا از عالم وحدت به کثرت می آید ، وصلاح را به فساد می کشاند؟ آیا واقعا لذت وخوشی أمر منفی ودفع الم است ، آ با عشق که کل وجود طفیل هستی او است بد است ؟ آیا زندگانی خانواده ای و اشتغال به زن وفرزند چنانکه شوپنهاور مدعی است شایسته اعرانی و اجتناب است؛ این جمله مسلم نیست بلکه عکس آن را می توان معتقد گردید ، و چرا نگوئیم دنیا با هیچکی به دوستی دارد نه دشمنی ، و خوشی و ناخوشی ما بسته به احوال واخلاق خودما نست ، مراد های بیجا در پیش می گیریم وچون بر نمی آید از روزگار می نالیم.

اما بدبینی شوپنهاور و نتیجه ای که از آن می گیرد امری است چکلی شخصی ، و ناشی از احوال واخلاق وجریان زندگی او است طبعاً سودائی ویر سوء ظن وحساس و تند مزاج وخود پسند و پر توقع بوده است ، برای امر معاش احتیاج به کار نداشته رهمت به کاری نمی گماشته است . به تن آسانی مایل و در مقابل شداید کم تحمل بوده، مهر ومحبت مادر نوشیده و در معاشرت بازنها ناملایمت دیده و این جمله در فکر او تأثیر کرده و به این مجرا انداخته است .

شوپنهاور در اواخر عمر کتاب دیگری به چاپ رسانید، به نامی که می توان آن را ملحقات و ضمائم ترجمه نمود[۱] در آنجا نکته سنجیهای لطیف درباره امور دنیا نموده و دستورهای نیکو برای خوشی زندگانی داده مبنی براینکه : مال بهترین وسیله سعادت نیست . بلکه عقل وعلم است ، واین است آنچه ممکن است سلطه اراده و خواهش را يك اندازه تخفیف دهد ، و علم برای نفس مانند رده و افسار است برای اسب سرکش ، وهرچه بیشتر براحوال نفس خود معرفت بیابیم بیشتر براو مسلط میشویم ، و آنکس که اقالیم را مسحر


  1. Idénologie
–۹۱–