برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۴۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

چشم و دست را حرکت بدهد تا اشیاء را با حرکت لمس کند ، یا از نقطه های مختلف ببیند ، واین حرکتها ارادی است ، یعنی ناشی از فعالیت نفس است راگر درست تأمل کنیم می بینیم تأثر انفعالی به انسان علم نمی دهد ، و ادراك واقعي حاصل نمی شود مگر اینکه قوه اراده به کار برده شود وحرکتی صورت بگیرد ، و از این رو دانسته میشود که روان شناسی باعلم وظائف اعضاء بدن نیز مرتبط است .

واز نخستین تحقیقات مندو بیران این بود که ، تأثرات انفعالي چون تکرر یافت وعادت شد کند میشود ، و کم کم نفس از آنها غافل می گردد وحس نمی کند ، اما تأثراتی که مربوط به فعالیت نفس و اراده است عکس اینست ، یعنی به تکرار وعادت قوت می گیردو نفس وفکر و انسان هرچه از اخلال تأثرات انفعالی آسوده تر شود بیشتر ترقی می کند.

گفتیم ، مندوبیران در مطالعه نفس میخواست معلوم کند که علم انسان به نفس خود از کجا می آید ، یعنی چه میشود که هر کس ادراك «من» بودن خود را می کند . نتیجه ای که از این مطالعات گرفت این بود که ، منشأ این علم همان قوه ارادی او است به این معنی که چون جرحرکت دادن عضوی پاچیزی اراده می کند در مقابل این اراده معاوقه ومقاومتی می بیند، و برای دفع آن عایق جهد و کوشش می نماید، این کوشش و فعالیتی که برای دفع معارفه بخرج می دهد مایه علم او به وجود خود ، یعنی « من» یا نفس میباشد و کوشش ممکن نیست مگر اینکه حرکتی واقع شود ، و حرکت اراده لازم دارد و نفس یعنی آنکه می گوید : « من » همـان اراده است ، پس حقیقت نخستین یعنی امری که تابع امر دیگر نیست و اسالت دارد کوشش یا اراده است . به عبارت دیگر ، اراده انسان چون به عایق بر می خورد و برای دفع آن کوشش می کند به وجـود «من» پی می برد و هر چه کوشش بیشتر باشد «من» به شخصیت خود بیشتر متوجه میشود ، و چون انسان به هیچ چیز علم پیدا نمی کند مگر اینکه ادراك نفس خود را داشته باشد پس کوشش مطلقا مايـة علم است حتی علم به مفاهیم فلسفی مانند جوهر و قوه و علت و وحدت و هویت


–۹۶–