برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۶۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اکنون مدار تحقیقات علمی می باشد ، فلسفه اوهم که در سراسر سده نوزدهم کاملا محل توجه بود ، و دانشمندان بزرگ بدان گردیده بودند ، هنوز با تصرفات جزئی که در آن به عمل آمـده طرفداران بسیار دارد ، و شاید بتوان گفت که اصول آن فلسفه متروك و منسوخ نشده است ، ودر فصول آینده باز از این مبحث گفتگو خواهیم کرد .

۴ ـ دین انسانیت

در شرح حال اگوست کنت اشاره کردیم به اینکه : در سالهای آخر عمر ذوق محبت چشید ، وحالش تغییر کرد . البته اصول عقاید علمی وفلسفی خود را از دست نداد ، ولیکن همان اصول را بنیاد عرفان ۔ ما بی ساخت و بر آن بنیاد دیانتی به نام «دین انسانیت»[۱] بنا کرد ومعبدی برپا نمود ، وعباداتي مقرر داشت که این جمله در نظر اهل علم شگفت بود ، واكثر اعتقاد کردند که دوباره دماغش اختلال یافته است ، و بعضی از پیروانش در این قسمت از او جداشدند، ولیکن ظاهرا در کار او شایبه عوام فریبی و جاه طلبی ومنفعت پرستی نرفته است . و بهر جهت تعلیماتی که اگوست کنت در آن دوره ظاهر کرد خواه دیوانگی باشد خواه فرزانگی ، امری بدیع است و سزاوار است که مختصری در آن باب بگوئیم .

در فلسفه تحققی بیان شد که در امر قوی در وجود انسان مؤثر است : یکی حس وعاطفه با عشق ، دیگری عقل . به عبارت دیگر دل ودماغ (یا دل و مغز) و نیز گفته شد که در آغاز امر انسانیت دل بر مغز غلبه داشت ، یعنی عواطف و احساسات بر عقل مسلط بود ولیکن کم کم مغز قوت گرفت ، ودل را تابع احکام خود ساخت . اکنون هنگام آن رسیده است که باز دل قوت گیرد ومغز را رهبری کند ، و این مقصود تنها به دیانت می تواند حاصل شود ، دیانتی که معلومات

امروزی ما را در باب عالم خلقت بتواند فراهم گیرد ، و جامع گردد و


  1. Religion de L'humanité
–۱۱۸–