برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۷۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

تحصیل معلومات همانا حس و تجربه است .

در علم به جزئیات همه متفقند که وسیله اش حس است ( به قول قدما حس ظاهر وحس باطن) علم به کلیات راهم که معمولا کار عقل میدانند استوارت میل منتسب به حس مي ی کند و می گوید : آنچه را ادراك كلیات می گویند نیست مگر جمع وتر کیپ معلومات جزئی که به حس و وهم برای ذهن حاصل میشود ، و اگر بخواهیم به اصطلاح قدما سخن بگوئیم آن معلومات جزئی به وسیله حس و وهم دریافت میشود ، و به وسیله حافظه و خیال در ذهن می ماند ، وقوة متصرفه و متخیله آنها را باهم جمع و ترکیب می کند ، و این جمع و ترکیب بر طبق قواعد آن عملی از ذهن صورت می گیرد که اروپاییها به اصطلاحی در آورده اند که ما «تداعی معانی»[۱] ترجمه کرده ایم. پس درواقع تعقل جز جمع معانی چیزی نیست.

قواعد تداعی معانی یکی قاعده مقارنه ومجاورت است . یکی قاعده مشابهت.

قاعدة مقارنه ومجاورت اینست که ، چون دو چیز مقارن یکدیگر یا نزديك به یکدیگر در زمان ومكان به ادراك ذهن در آمدند ، ذهن هرگاه یکی از آنها را درمی یا بد دیگری را بیاد می آورد .

قاعده مشابهت اینست که ، ذهن از ادراك چیزی چیز دیگری را که شبیه به آنست به یاد آورد ؛ واضداد هم در حکم متشابهانند. زیرا دو چیز تا باهم از جهتی اشتراك نداشته باشندمتضاد نخواهند بود.

این عمل ذهن که از چیزی به واسطه مجاورت یا مشابهت چیز دیگر را به یاد می آورد ، یعنی وقوع این جمع و ترکیب یا به اصطلاح جدید این تداعی معانی به واسطه تکرار یا به واسطه شدت تأثير، قوت وضعف می پذیرد یعنی هر گاه دوچیز مجاور یا مشابه مکرر با هم ادراك شدند ، تداعی آنها نسبت به یکدیگر قویتر و سریع تر خواهد بود، همچنین هر گاه در چیز مشابه یا مجاور در ذهن تأثیرشان

شدید بوده است یکدیگر را زودتر تداعی می کنند.


  1. Association d'idées
–۱۳۰–