برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۸۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در هر صورت قیاس و توسل به وسط، یعنی به قضيه ومقدمة كبرى فایده عمده اش حصول اطمینان است از اینکه ، استنباط وحکمی که می کنیم موافق باشد با مقتضای عقل ، یعنی با معلوماتی که در خزینه خاطر ذخیره کردیم ، ووسيلة تحصيل علم جدید نیست و مجهولی را معلوم نمی کند و فن منطق در نزد پیشینیان بنیادش بر قیاس بوده ، و آن را منطق صوری می گویند، وقدما هم آن را آلت ومیزان درستی فکر ووسيله دوری جستن از خطا می خواندند.

پس اهتمام استوارت میل در نگارش کتاب منطق خود بر اینست که ، فن منطق را تکمیل کند ، به این وجه کـه آن وسیله تحصیل معلومات ، یعنی تبدیل مجهول به معلوم باشد و چون اوحس و تجربه را تنها منشا علم میداند ، در حصول این مقصود استقراء را که پی بردن از جزئیات به کلیات است ، برقياس مقدم می شمارد و قواعد استقراء را به تفصیل هرچه تمام تر به دست می دهد .

استقراء در واقع تعميم نتيجه تجربه ومشاهده است ، بنا بر اینکه می بینیم در طبیعت هر امری که در يك مورد حادث می شود در همه موارد متشابه نیز حادث می گردد . در واقع می توان گفت ، هر استقرائی مالش به قیاس است به این وجه که می گوئیم : مثلادیدیم که آب چون به آتش رسید آن را خاموش کرد ، و چون در امور طبیعی هر امر که در يك مورد حادث شد در همه موارد منشا به حادث میشود ، پس حکم می کنیم که : هروقت آب به آتش برسد آن را خاموش می کند .

این عقیده که هرچه در يك حال حادث میشود ، در همه احوال متشابه نیز حادث می گردد ، مارا بر آن می دارد که بگوئیم : جریان امور طبیعت قانون دارد ، و همین امر سبب می شود که برای یافتن قوانین طبیعت بکوشیم ، وحکمت طبیعی همان معرفت قوانین طبیعت است ، و برای رسیدن به این معرفت جز مشاهده و تجربه وسیله ای نداریم و مشاهده و تجربه در جزئیات واقع می شود ، واز این جزئیات نظر به بیانی که کردیم به استقرا به کلیات یعنی به قوانین طبیعت پی می بریم .


–۱۳۹–