برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۹۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

که علوم طبیعی برای همین وضع شده است که روابط مختلف علیتی که میان حوادث طبیعی هست مکشوف گردد ، و برای کشف این روابط یعنی قوانین طبیعت جزمشاهده و تجربه راهی نداریم ، واستفاده از مشاهده و تجربه همانا به استقراء است ، ولیکن مشاهده و تجربه و استقراء شرایط و ترتیباتی دارد که اگر منظور نشود مقصود به درستی حاصل نمی آید ، واشتباهات دست می دهد و به جای اینکه به علم برسیم و فایده ببریم به جهل مرکب می رسیم و زبان می بینیم ، این است که آن اندازه که پیشینیان در قواعد قیاس کاوش کرده اند ، همان اندازه بلکه پیشتر در قواعد استقراء کاوش لازم است ، و قسمت مهم کتاب منطق استوارت میل راجع به این امر است. اما ما در اینجا به تفصیل آن نمی توانیم بپردازیم و به ذکر یکی در فقره مطلب اکتفا می کنیم.

برای دریافتن رابطه علت و معلول میان در امر استوارت میل چهار قاعده اصلی به نظر گرفته است ، یکی که آن را قاعد: توافق می نامند[۱] این است که ، هرگاه حادثه ای در موارد مختلف چند حادث شود ، وهمه آن موارد در يك امر تنها اشتراك داشته باشند آن امر مشترك واحد با آن حادثه رابطه علت و معلول دارد دوم قاعده ای که آن را قاعده اختلاف[۲] میخواند اینست که هر گاه حادثه ای در يك مورد حادث شود ، و در مورد دیگر نشود ، و در این هر دو مورد اوضاع همه مشترك باشد جز يك امر که در موردحدوث بوده و در مورد عدم حدوث نبوده است ، امری که اختلاف آن در مورد تنها در آنست علت حادثه باید شمرده شود. قاعده سوم ، که آن را قاعده بقایا[۳] می نامند این است که هر گاه يك عده از امور مقدم ويك عده از امور تالی مشاهده کنیم ، و تعلق همه مقدم ها را به جز یکی با همه تاليها سه جز یکی معلوم نمائیم ، پی میبریم به اینکه مقدم باقی مانده با تالی باقیمانده رابطه علت و معلول دارد[۴] قاعده


  1. Méthode de Concordance
  2. Méthode de différénce
  3. Méthode des résidus
  4. در واقع نوعی از سیر و تقسیم است.
–۱۴۱–