برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۱۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

است، معرفتی است که کاملا توحید یافته است و آن فلسفه است.

توضیح آنکه ، معلومات عامه همه جزئیات است ، یا اگر کلیت دارد بسیار اجمالی است مانند این که قند شیرین است و نمك شور است ، وعلف سبز است ، و آسمان کبود است ، چون معلومات کلیت یافت و در تحت قواعد در آمد علم میشود، مانند آنکه درعلوم وفنون مختلف از قبیل آنچه یاد کردیم ، ملاحظه کرده اید ، فلسفه آنست که اصول کلی به دست آوریم ، که قوانین علمی در تحت آن اصول واقع گردند و از آن استخراج شوند و آن اصول کلی فرضیاتی هستند که در آغاز آنها را به رسم على الحساب می پذیریم ، سپس اگر دیدیم که با مشهودات و تجربیات موافق در آمدند، و تخلف نکردند مسلم می داریم چنانکه خواهید دید وهرچه این اصول کلی تر باشد ، یعنی انـواع زیادتر از امور در تحت آنها واقع شود ، فلسفه ای که از آنها ساخته شده کاملتر و پسندیده تر است ، چنانکه وقتی می توانیم فلسفه را کامل بدانیم که همه امورجهان را بتوانیم از يك اصل کلی بیرون آوریم .

مثلا از معلوماتی که در علم فيزيك وشيمی به دست آورده ایم . به این قاعده کلی رسیده ایم که جسم فانی نمیشود ، و نیرو هم باقی است واگر به يك شكل کاسته شود کاستش به شکل نیروی دیگر در می آید ، یعنی نیروها به یکدیگر متبدیل می شوند ، چنانکه گرمی به قوه برق و برق به گرمی متبدل میشود، و این هر دو نور میدهند ، پس شاید که همه نیروها در واقع احوال مختلف از نیروی واحد باشند ومیدانیم که حرکت هم وجهی از نیرو است ، بلکه آثار وقراین چنین می نماید که جسم نیز شکلی از نیرو باشد ، و به نیرومتبدل تواند شد قوای بدنی رحیاتی راهم که یافته ایم که شکلهایی از نیرو می باشند ، و بنا بر این ازهرطرف میچرخیم مشهودات و تجارب ما دلالت می کند براینکه هرچه هست نیرواست ، ونیرواگر اشکالش مختلف و متبدل است ، و آنها امور نسبی هستند اساسش کم وبیش نمیشود و این اصل یعنی محفوظ بودن نیرو از آن اصول کلی است که ما را به مقصد نزديك


–۱۶۴–