برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۱۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

می کند[۱] از این گذشته شکلها و ظهورات نیرو به یکدیگر نسبت دارند، یعنی از امور نسبی هستند اما حقیقت نیرو چنین می نماید که ربطی به امر مطلق[۲] دارد ، و از اینجا باز رسیدیم به آن امر ندانستنی[۳] که ارباب ادیان به نام آن سخن می گویند راز او نشان می دهند و اهل علم آنرا می جویند و گاهی هم منکرش میشوند .

اصل محفوظ بودن نیرو چنانکه گفتیم ، البته ما را به فلسفه نزديك مي كند ، اما هنوز کافی نیست ، ربايد يك قاعده کلی به دست آوریم ، که بدانیم همه امور جهان تابع آن می باشند اسپنسر معتقد


  1. خوانندگان اگر بخواهند معنی این جمله را به درستی دریا بند ، باید از اصول علم فيزيك وشيمي وعلم حركات وقوا آگاه شوند، ومخصوصا معلوم کنند که بر حسب تحقیقات صد سال اخیر مسلم شده است که جسم مرکب است از ذرات و از اجزای تقسیم نا پذیر که ایماد دارند ، و به وهم قابل تقسیمند ، اما بالفعل منقسم نیستند (در زمان اسپنسر هنوز معلوم نشده بود که آن اجـزاى لايتجزی هم از اجزاء خردتر مرکبند که در واقع الكتريسيته مجسم می باشند ) و نیز باید حقیقت نور وحرارت الكتريسيته ومغناطیس چنانکه در اواخر سده نوزدهم تحقیق شده بودآگاه شوند . ومعلوم کنند که این کیفیات همه نیرومی باشد . وهمه به یکدیگر متبدل میشوند ، و احدات حرکت هم می کنند . بلکه حرارت خـود جـز حرکت سریع ذرات جسم چیزی نیست ، وامـروز اهـل عـلم در کمال دقت معین و مشخص می کنند که از هر مقدار حرارت چه اندازه حرکت یا نور با الكتريسيته احداث می شود ، واین نیروها به شکلهای مختلف درمی آیند، اما مقدار جمعی آنها کم و بیش نمیشود ، و در این کتاب ما به این مباحث نمی توانیم بپردازیم که آنها خود چندین برابر این کتاب تفصیل دارد ، وبنا بر این هر جا یاد از این امـور می کنیم ناچار به اشاره می گذرانیم ، وفرض میکنیم خوانندگان آن معلومات را دارند .
  2. L'absolu
  3. L'inconnaisable
–۱۶۵–