برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۱۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

کوشش زندگانی و بقای اصلح و انتخاب طبیعی[۱] نظر به تعریفی که برای حیات کردیم که متابعت از مقتضیات است ، موجود جاندار ساده همواره تحول یافته و متنوع شده و رو به تفصیل و تکمیل رفته است .

***

به عقیده هربرت اسپنسر این تحول وسیر تکاملی شامل احوال روحانی موجودات نیز هست که برای اینکه ارتباط موجود جاندار با عالم بیرونی همواره بهتر و بیشتر شود پیوسته اعضاء مربوط به مدارك ومشاعر جانداران طول و تفصیل می یابد ، وماية ادراك و شعورش افزون می شود، واز ادراك بسیار ضعیف حیوانات پست از قبیل صدف واسفنج و کرم که حتی حواس ظاهر را هم تمام ندارند، تا فکر عمیق فيلسوفان نوع بشر که در چگونگی زمان ومكان بحث می کند ، و پی علت و معلول می برد وقياسات عقلی ترتیب می دهد ، چون درست بنگری یکرشته مسلسل واحد از درجات و مراتب شعـور است ، و احساسات قلبي وعواطف وفطريات خلقی و تمایلات و ارادات انسانی نیز همین حال را دارد ، یعنی به تدریج در جانداران نمو می کند ، و درضمن ارتقاء نسل و نژاد رو به کمال می رود ، چنانکه عقل انسانی درجه کاملتری از قوه وهم حیوانی است ، وجـان و روان یعنی قـوة حیاتی حیوانی وقوة عقلی انسانی از يك سرچشمه اند که بر حسب قانون تحول و تکامل سیر می نمایند .

اما هربرت اسپنسر مانند بعضی از اهل علم حکم نمی کند به اینکه نیروهای مؤثر در جمادات که امروز نیروهای فیزیکی و شیمیائی می نامند مولد نیروهای ادراکی و روحانی باشد ، و در این باب تأمل دارد بلکه از بعضی کلماتش برمی آید که اگر امر دايـر بـاشد بین اینکه بگوئیم ، نیروی ادرا کی فرع نیروهای فیزیکی است، با اینکه نیروهای فیزیکی از فروع نیروی ادراکی می باشند ، تمایل اوبراین


  1. مسائلی است که در بیان رأی داروین به اجمال بيان کرده ایم .
–۱۷۰–