برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۲۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

هیئت مدنیت مانند تن يك شخص است که برای وظائف مختلف زندگانی آلات واعضاء خاص دارد ، و آنها در آغاز ساده وغیرمتنومند وهرچه پیش می رود طول و تفصیل پیدا می کنند و تنوع می یابند وهم بستگی آنها به یکدیگر افزون میشود . راینحال درمدتی در از پیش می آید، در آغاز خانواده ای كوچك تشكیل می یابد. و کارهای زندگانی ساده و مختصر است ، سپس کم کم جمعیت انبساط پیدا می کند و دهکدهها وقصبات وشهرها و کشورها وملتها ودولتهای سترك صورت می گیرد ، و کسب ها و پیشه های جزئی مبدل به بازرگانی و صنایع بزرگ میشود .

چنانکه گفتیم : هیئت اجتماع مدنی با هیئت تن انسانی کمال مشابهت را دارد ، جزاینکه در هیئت مدنی اجزاء واعضا همه هوش و شعور دارند ، و در تن هوش وشعور فقط در سر است و در هیئت مدنی مجموع و کل برای خاطر افراد صورت می گیرد ، اما در تن اجزاء و اعضا برای وجود کل می باشند ، و در مدنیت افراد اصل و منظور نظرند وهیئت مرکزی وسیله ای برای حفظ آسایش آنها است ، ولی در تن مرکز اصل است واعضا فروع آن می باشند . از این جهات که بگذریم تن فردی با هیئت جمعی از هرجهت مانند یکدیگرند ، وهيئتها سير تحولی دارند وخصوصيات ومشخصات آنها به طول زمان و پیاپی آمدن چندین پشت و نسل درضمن فعل و انفعالات اشخاص و محیط نسبت به یکدیگر صورت میپذیرد، وخصايص وخصایل پا برجا و ثابت برای اقوامو ملل به این طریق ودر اثنای کوشش برای بقا وحیات حاصل می گردد و به عقیده هربرت اسپنسر هر ترتیب وهر اوضاعی که بدون رعایت این شرط ناگهان برای قومی آورده شود ، هرقدر خوب و پسندیده باشد اگر به مرور زمان و به تحول تدریجی و به طبیعت واقع نشود ، نتیجه مطلوب نخواهد داد و دوام و بقا نخواهد داشت ، از این رو فيلسوف انگلیسی در تربیت کودکان معتقد است به اینکه ، بایـد تا بتوانیم کاری بکنیم که کودک خود تجربه آموز شود ، و تعليمات حاضر ر آماده دادن به او نتیجه ندارد چنانکه تا دستش نسوزد به درستی معتقد نمی شود که آتش سوزنده است، و اگر غیر از این کنند و بخواهند


–۱۷۳–